خوشحالم که از هیچکدوم از دردام خبر نداره ازدواج اجباریم گریه هام بی قراری هام بی کسی هام بی حامی بودن نرسیدن به اهدافم از هیچکدوم حتی خانواده داغونم تحقیر شدنام بخاطر پول و خانواده زندگی با مادرشوهر تو ی خونه از هیچکدوم خبر نداره
بی حس شدی
این حرفارو به خودشم گفتی ؟
چقدر تو داری
خیلی همت کردی والله
تازه میخواستم بگم خوشبحالت بیخیالی هعیی
منم منم
شوهر منم دیشب بهم گفت خوشبحالت دغدغه ات فقط اینه ک شام چی درست کنی
نمیدونم هزارتا غم دارم
دوری مادرم
رفتارهای عجیب شوهرخواهرم
بدجنسی زنداداشم و بی معرفتی داداشم
اعتیاد خود شوهرم که وانمود کردم نمیدونم
خیانتش که داره نابودم میکنه
...
همه موهام سفید شده نصفشم ریخته
میگه تنها دغدغه ات شام و ناهاره
چرا زندگی با مادر شوهرت؟
بزار بگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
