2777
2789
عنوان

طبیعیه دلم برای مامانم نمیسوزه

177 بازدید | 18 پست

سلام

من ۳ ساله ازدواج کردم مادرم تقریبا ۷سالی هست که مریضه هر روز یه جاش درد میکنه زانوش دیسکش عفونت لثه هاش دیابتش اینقدر باهاش بیمارستان و دکتر رفتم که برای خودم یه پا متخصص شدم یه ترم بخاطر مریضیش دانشگاه نرفتم بهترین روزای عمرم بخاطرش زهر مار شد چند روز قبل عروسیم همش درگیر دکتر و ام آر آی بودم نه تو زایمانم کنارم بود نه تو عروسیم اینم بگم به شدت خودخواه بود و تو روزای خوبش هیچ کاری برام نکرد منم بعد ازدواجم رابطم خیلی باهاش محدود شد 

بعد ازدواجم هم هر سری مریض میشد منو میکشوند برم کاراشو بکنم چون مریضه ولی بعد بارداری و بچه دار شدنم دیگه نرفتم 

شاید باورتون نشه بخاطر مریضی هاش نسبت به دکتر و بیمارستان فوبیا پیدا کردم 

خودشم اصلا مراعات نمیکنه و برای همین بیماری هاش عود می‌کنند 

الان تازه زنگ زد گفت حالم خوب نیست منم بهش گفتم بچم برده بودم آزمایشگاه هوا گرمه نمیتونم بیام حالا خوبه خواهرم پیششه 

حس کردم ناراحت شد ولی برام مهم نیست میخوام زندگی کنم خدا میدونه چقدر خودم خستم 

اگه واقعا مادر دلسوزی نیست آره

بعضی مادرا فقط دنبال جلب توجه هستن

   در غدیر گفتند زنها هم بیایند بیعت کنند. این یعنی خیلی قبل تر از آن که فمینیست ها بخواهند منت #حق_رأی و مشارکت سیاسی را بر سر ما بگذارند، به ما گفتند یک پای حیات سیاسی اسلام زن ها هستند. پیام غدیر تنظیم کردن زندگی با ولایت است. پیام غدیر هماهنگ کردن زندگی با نیازهای حکومت و جامعه است. باید پرسید زن های کوفه و شام کجا کم گذاشتند که ولی خدا به مسلخ  رفت؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مجرد بودم میدید جون میدم یه لیوان آب دستم نمیداد


شما ولی هیچ وقت بد نگو 

فقط همون ارتباط رو کم کن


   در غدیر گفتند زنها هم بیایند بیعت کنند. این یعنی خیلی قبل تر از آن که فمینیست ها بخواهند منت #حق_رأی و مشارکت سیاسی را بر سر ما بگذارند، به ما گفتند یک پای حیات سیاسی اسلام زن ها هستند. پیام غدیر تنظیم کردن زندگی با ولایت است. پیام غدیر هماهنگ کردن زندگی با نیازهای حکومت و جامعه است. باید پرسید زن های کوفه و شام کجا کم گذاشتند که ولی خدا به مسلخ  رفت؟
حق داری ولی مادرت به گردنت حق دارهخدارو خوش نمیاد به حالش خودش رهاش کنی

چی بگم تو ویارم که حالم خوب نبود یه نیم رو برام درست نکرد تو مجردی پریودام وحشتناک بود تب میکردم از درد یه لیوان آب دستم نمیداد 

برای همین دلم براش نمیتپه و از همین هم حس خوبی ندارم

تعجب کردم دختر باشی و حست به مادرت این باشه 

مادرشوهرم صب تا شب در خدمت مادرشه 

مادرش ارتروز و دیسک و زانو درد و قند و فشار کلااا همه چی داره مادرشوهرم از اینور شهر غذا میپزه هر روز دوبار میره بهشون سر میزنه وضع مالیشون خوبه هر چی بخره واس اونا هم میخره یه خونه تکونی هم میکنه میاد خونه 

به نوبت میبره دکتر تازه اونم با ویلچر و عصا 

یه روز دکتر قلب یه روز یه جا دیگه 

شما کم محبتی اینجور نباش مادرته 

 ♡

بستگی به خودت داره دوست عزیز هیچ کس جای تو نیست ولی هر کاری انجام بدی چه خوب و چه بد ، چه بخواهی چه نخواهی به سمتت برمیگرده ، به هر حال مادرته ، بچه بودی بهت شیر داده ، پوشکت رو عوض کرده ، 9 ماه تو شکمش بودی

منم مشکل شما رو دارم.خانوادم خیلی ازم سواستفاده کردن

ولی عذاب وجدان دارم از اینکه با مادرم قطع ازتباط کردم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
تعجب کردم دختر باشی و حست به مادرت این باشه مادرشوهرم صب تا شب در خدمت مادرشه مادرش ارتروز و دیسک و ...

من براش کم نزاشتم عزیزم تایپیکمو دوباره بخون خیلی خلاصه نوشتم من با وضع بارداری ۷ماهم بود چند روز درگیر سونوگرافی و دکترش بودم دم عروسیم بجای کارای خودم درگیرش بودم یه ترم دانشگاه نرفتم بخاطرش و خیلی کارای دیگه درحالی که اون هیچ کاری دارم میگم هیچ کاری جز زاییدنم نکرد با اینکه وضعمون خوب بود ۱۲سال منو گرسنه میفرستاد مدرسه خدا شاهده چند بار سر کلاس غش کردم شاید اگه مادری و محبت میکرد منم الان میرفتم

من‌ مامانم‌خدارو‌شکر هیچ‌مریضی نداره 

ولی دلم براش میسوزه  همش بهش‌کمک میکنم 

بچه داری خیلی‌سخته  تا الانم حواسش همش به مائه

خیلی دوسش دارم دلیل‌زنده بودنمه 

خسته‌ام از‌آدمای زنده کش مرده پرست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792