غم هام رو تا میزنم مرتب و منظم میزارمشون توی کشو
لباس گل گلی سفید و آبی و بنفشمو میپوشم
یکم نور میپاشم به صورتم
یه لبخند کج میزنم به دخترک متحیر تو آیینه
بهش میگم خانومی وقت برای غصه خوردن همیشه هست پاشو بریم دور بزنیم
دنیا رو ببینیم
آدما رو
آسمون رو
درختا رو
پاشو دختر
دستم رو به سمتش دراز میکنم لب هاش میجنبه صدای حزن رو از لب هاش میگیرم میدوم و میچپونمش لای به لای کشوی غم ها
بهش میگم نترس اومدیم دوباره درشون میارم قول میدم
با چشم های ترسان با قدم های سست باهم هم قدم میشیم در گوشش میگم گور بابای دنیا و آرزوهای کالش میخندیم میخندیم و اشک از گوشه چشمانمان سرازیر میشه ......