بچها دلم شکست از رفتارش نمیدونم چرا اینجور شده خسیس تر از خسیس شده مادرم یک هفته دیگه میخواد بره کربلا 3 نفر هم بیشترنیستن با داداشم زنداداشم میخاد بره رفته امروز فروشگاه کلی مواد غذایی خریده از هر نمونه 7_8 تا از جمله ابمیوه و شیر و بیسکوییت و کلوچه خرمایی و کاکائو و چ میدونم از این بالشتک های کوچیک ک با شیر سرو میشه و شیرین عسل و حتی ابنبات و شکلات و خیلی چیزا بودن خلاصه همه چی بعد اومد جلو پسرم کل اذوقه رو ریخت بیرون از پلاستیک ها بهم گف اینو خریدم واسه تو راه، پسرمم دو سالشه نمیفهمه اومد گفت از اینا میخوام مامانمم برداشت یه دونه شیرین عسل داد بهش ولی اون از اون تنقلات میخواست و نشست گریه کرذن مامانمم گفت من اینو خریده بودم برای توی راهمون بعد گفتمش مامانی صبر کن بعدا میریم فروشگاه برات میخرم بعد گف نه الا و بلا من الان میخوام بچها کیف پولیمم همرام نبود بخوام برم مغازه بگیرم براش نمیتونستم کاری کنم بچه 2 ساله رو چجور قانع کنم ک بعدا بخرم خلاصه گریه کرد تا خوابش برد الان موقعی ک بیدار شدم ب مامانم گفتم مامان از این شیرینی خرمایی ها یکی یهم بده دهنم خیلی تلخ شده بعد گفت اخه من این گرفتم برای تو راهمون بعد گفتمش باشه نمیخوام دید ناراحت شدم بعد گف اصلا حتی نمیدونم تو کدوم کابینت گذاشتمشون اگه میخوای برو ببین کجاس وردار! منم گفتم دستت درد نکنه نمیخوام! کاش نمیومدم اینجا کیف پولیمم توی خونه فراموش کردم به قران اگه داشتم همین الان اسنپ میگرفتم میرفتم خونه.. ظهرم چون شوهرم میخواس بره سر کار و من تا شب تنها میموندم منو اورد اینجا کاش نمیومدم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.