سلام خانما خوبید چندوقت پیش من با شوهرم تو حیاط پدرشوهرم دعوام شد از اون به بعد به مادرشوهرم زنگ میزدم جوابمو نمیداد موند تا دوباره ما رفتیم خونشون اینسریم دختر خودش با شوهرش دعواش شد همون خونه پدرشوهرم حتی اط دعوای ما بدتر ولی چیزی به اونا نگفتن بدترماحترامشون کردن منم دیگه اومدم بهشون زنگ نزدم پدرشوهرم هرسری به شوهرم زنگ میزنه گله میکنه میگه زنت حالمونو نمیپرسه دیشبم شوهرم داشت میگفت چرا اینطوری میکنی گفتم بهش مگه نمیگن ما دختر و عروس برامون فرق نداره پس چرا من دعوا کردم اونم کرم از شما بود رفتارتون عوض شد ولی خواهرت دعوا کرد پاهاشم داشتن میبوسیدن دیگه چیزی نگفت به نظرتون کارم درسته؟
همون انتظار بیخود دارن مادرشوهرم که یه عقده ای به تمام معناست زنگ میزنه شوهرم حال بچمو میپرسه اصلا اسمی از من نمیبره انگار بچم و لک لک اورده همیشه گوشواره رو گوش عزیزه اگه منو نمیخوان حقم ندارن بچمو بخوان
همون انتظار بیخود دارن مادرشوهرم که یه عقده ای به تمام معناست زنگ میزنه شوهرم حال بچمو میپرسه اصلا ا ...
بیخیال اصلا رفتاراشون رو به خودت نگیر که پیر میشی.زنگ نمیزنه حالی نمیپرسه به جهنم.هر عملی عکسالعملی داره.شماهم زنگ نزن یا اگه پدرشوهرت آدم خوبیه به اون زنگ بزن حال مادرشوهرتم نپرس.برا منم به شوهرم زنگ میزنه بچه هارو میپرسه و تمام منم تا حالا بهش زنگ نزدم اصلا نه روز مادر نه عید...فقط به پدرشوهرم زنگ میزنم
قاصدک های پریشان را که با خود باد برد،با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد☻️تعلیقی هستم