پسرم پسر نازنینم روز بعد از تولد ۲۲ سالگیش و بعد از دوماه آموزشی در بیرجند ، به پادگان یگان ویژه تهران رفت،پرستار جوونی که تازه فارغالتحصیل شده بود،روز یکم تیر به دیدنش رفتیم و قرار شد فردا براش وسایلش رو ببریم، وسایلش رو با چه ذوقی چیدم و از باباش خواستم فردا صبح زود ببره اما ظهر وسایل رو برد و همون وقت با موشک پادگان رو زدند ....الهی کسی داغ جوان نبینه یه ماهه زندگیم رو به مرگ کامله. کسی هست که بهم کمک کنه آروم بشم ؟ پسرم فوق العاده زیبا و باشخصیت و نجیب و نخبه بود استاد زبان آلمانی پرستار ورزشکار ،،،،اصلا نتونستم قبول کنم که نیست..دوتا بچه دیگه هم دارم که نمیشه جلوشون گریه کرد. راستش از کسانی که فقط بهم میگن صبر کن بخاطر بچه هات هم آرامش نمیگیرم. بچه اولم بود و روحم رو با خودش برای اید برد. چه کنم که آرامش بگیرم
کسی هست بهم کمک کنه؟
دوسال پیش تصادف خیلی خیلی سختی کرد و خدا برگردوندش. چرا بردش پس؟ اونم روز آخر جنگ😭😭😭😭 همیشه فکر میکردم وجودش، پاداش عمری معلمی منه، اما خدا بردش..از لعنت فرستادن به جنگ یا اسراییل یا مسوولین بی وجدانی که بچه پرستار من رو در پادگان نگهداشتند تا کشته بشه چه حاصل ؟ زندگی ما تباه شد یه مزار از پسررشیدم در بهشت زهرا موند و چراغی که برای ابد خاموش شد.ممنون میشم براش گاهی دعا کنین اون پسری بود که هرکس دیدش به تربیت ما آفرین گفت.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
خدا رحمتش کنه وشمارم صبر بده انقدر سخته که نمیتونم چیزی بگم من ݝم های سنگین دلمو تو تنهاییام باخودم زمزمه میکنم انگار یکی روبه رومه و باهاش حرف میزنم تا دلم اروم بگیره
اون پسر گلمون بهشتی بوده خدای مهربان همیشه بچه های بهشتی رو میبره پیش خودش...مثل برادر جوان من
اگه براش زیاد گریه کنبد جاش اذیت میشه
وقتی گریه میکنید به اسم حضرت علی اکبر گریه کنید
چشمت به امضام افتاد😭 یدونه ازته دلت بگو الهی آمین قربون دلت برم شایدباهمین دل پاک تو خدا مانع شد تا همسرم این شغل روانتخاب نکنه.یاامام زمان (عج)منتظر ظهورتیم🌹