ی مدت نبودم
با اینکه شاید خیلی اوکی نبودم ولی از تاریخ تاپیک هام معلومه ک از کی اینجا تاپیک گذاشتم و گفتم ک دلم میخاد ازدواج کنم
بله از سال ۹۹ یعنی حدودا ۵ سال پیش اون موقع ۲۳ سالم بود
ی سری ها میگفتن زوده ی سری ها میگفتن فلان کار و کن لاغر کن چاق شو برو ژل بزن برو سرکار چادر سرت کن مانتوی باز بپوش و....
از ژل و فیک شدن ک مخالفم ولی چادری نیستم به روز و مرتب و شاغل و تو اجتماع ولی نشده
میدونم ک الان خیلیا میخان باز ایده بدن ولی اصلا ربطی نداره به این چیزا نمیدونم قسمته خدا باید بخاد
ولی اینجا بار ها تاپیک گذاشتم و حرف زدم و هیچ آدم جدی ای نیومد تو زندگیم الان چند وقته ک دارم میپذیرم خب نمیشه دیگ با اینکه ذهنم مگه میشه درگیر نشه وقتی کسایی الان دارن ازدواج میکنن یا خواستگار خوب دارن ک از ۷ ۸ سال کوچکترن
ولی چیزی ک گاهی اذیتم میکنه اینه ک وقتی تو تایم قاعدگیم هستم ممکنه اذیت شم و امروز یکی از روزا بود ک دلم میخاست با شکلات و گل یکی خوشحالم کنه یا یکی بیاد دنبالم و با هم بریم بیرون اینم میدونم ک میخاید بگید خودت این کارارو برای خودت بکن، کردم آقا کردم ولی آدم ی وقتا دلش دوسته شدن میخاد اونم واقعیش