سلام من ۱۶ سالمه و خانواده ام خیلی منو اذیت کردن از همون بچگی مامانم اصلا منو دوست نداره و فقط براش داداشم مهمه ما رفتیم خونه مادر بزرگم من رفتم تو اتاق پسر داییم خواب بود نوزاده خواب بود و من رفتم کیف ام رو بردارم مامانش هیچی نگفت اومدم بیرون مامانم گفت چرا رفتی بیدار میشه؟گفتم حالا بیدار نشده که آروم رفتم کار داشتم جلو زندایی ام برگشته بهم میگه گاوه خیلی ناراحت شدم ریختم تو خودم هیچی نگفتم تا اینکه خواست بره منو دختر خالم و مامانبزرگ اصرار کردیم بمونیم گفتم ترو خدا بمونیم حالا مگه چی میشه گفت خفه شو بیشعور دیگه نتونستم تحمل کنم اعصابم حسابی خورد شد زدم تو سرم و جیغ زدم گفتم چرا بهم فحش میدی گریه کردم میدونم اشتباه بود ولی اون موقع خیلی عصبی شدم زندایی ام برگشت به مامانم گفت فک نمیکردم دخترت اینجوری باشه الان که یک روزه اومدیم خونمون میخواد به بابام بگه قضیه رو میدونم هردو مقصر ایم ولی اگه بابام بفهمه منو حسابی میزنه شاید تلوزیون یا گوشیم رو بشکونه ترو خدا کمک چطوری راضی اش کنم به بابام نگه قضیه رو ؟؟؟؟😭
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
عزیزم تقصیر خودت بوده رو اعصابت مصلت باش خودتو گرفتی زدی جیغ کشیدی به پدرت بگه که چیزی نمیشه پدرت نمیزنتت نگران نباش پدرا مهربونن کاری نمیکنن که بعدا پشیمون شن بعدشم دست رو دختر درازترین خیلی زشته مگه خلاف شعر کردی به مادرت هم بگو تقصیر مادرت هم هست اون نباید اعصاب تورو بهم میریخت باید جوابشو اونجا میدادی الانم داره مادرت تهدیدت میکنه میگم میگم بهش بگو بگو واسم مهم نیست بعدشم گوشی و تلوزیون مهم نیست مهم آینده خودته که با این کارها داری خرابش میکنی
کار مادرت اشتباهه بهش بگو حق نداره جلوی بقیه تحقیرت کنه بگو اگر مشکلی باهام داری جلوی بقیه تحقیر و ک ...
بهش میگم خیلی میگم میگه کاری کن که تحقیر نکنم بعد جالب اینجاست حرص هم میخوره که پسر داییت رو نگاه کن بهش میگن آقا دختر خاله ات رو نگاه کن بهش میگن خانم منم میگم خب پدر و مادراشون هر کار خطایی هم میکنن تو جمع نمیان کاری کنن میگه نه تو آدم باش اون دو روزی که اونجا بودیم برگشته ۱۰۰۰ بار بهم گفته کاری نکن بزنم ها اونم تو جمع بهم گفته