ساعت ۹ونیم صبح از باغ برگشته فاصله درحیاط ما با در خونه زیاده
در زده ما نشنیدیم
بعد نمیدونم چطوری از در رد شده اومده خونه من خواب بودم با لگد زد تو کمرم از خواب پریدم
مامانمو خواهرمو همه رو کتک زده که شما چرا خوابیدین درو واسه من باز نکردین
بعد جالب اینه گوشی داره اصلا زنگ نزده که من پشت درم بیا درو باز کن
صدبار رده در گوش مامانم
نزدیک بوو داداشمو خفه کنه گلوشو ول نمیکرد
خدایا ما چه گناهی کردیم
کاش بمیرم واقعا کاش بمیرم
مونده تو فقر و بدبختی تمام ثروتشو داد برادر معتادش مواد زد حالا دق و دلیشو رو ما خالی میکنه
یه هزینه دانشگاه و مدرسه دولتی فقط به ما میده
از اول سال در یخچال خالیه
شهریور باید برم امتحانامو بدم نمیدونم پول بلیط و ازکجا بیارم
کاش میشد تو همین لحظه بمیرم
به خدا خسته شدم
چقدر با فقر و کتک و... بسازم
تمام لباسام مال بقیه اس
تو دانشگاهم روزی صدبار باید فکر پول غذا و... باشیم منو خواهرم
الهی بمیرم واسه دل مامانم