تاپیک دیشبم موضوع دعوام با شوهرم رو گرفتم درکل شوهرم اخلاق نداره و عصبیه و زن هارو آدم حساب نمیکنه ، با شوهرم قهر بودم کل شب رو گریه کرده بودم مادرم صبح اومد پیشم تا منو دید گفت چی شده گریه کردی گفتم نه گفت صورتت داره داد میزنه اون نامرد چیکار کرد موضوع رو گفتم گفت دیگه حق نداری یه ثانیه اینجا بمونی جمع کن بریم منو با خودش آورده خونه پدرم مادرم از نزدیک همیشه توهین ها و تحقیر های شوهرم به من رو دیده برای همین از شوهرم نفرت داره الان میگه طلاق بگیر درس و دانشگاه رو ادامه بده بچه ات هم خودم بزرگ میکنم برو درس بخون کار کن دوباره زندگیت رو بساز ، این مرد برای تو شوهر بشو نیس تورو یه آدم تو سری خور و مریض بار آورده همیشه بهت توهین میکنه و سرت داد میزنه توی جمع خانوادش تحقیرت میکنه هیچ وقت آدم نمیشه دل بکن از این زندگی
تفاوت فکری رو میشه درست کرد اگر آدم بدی نیس باهاش بساز ، منو که میبینی مادرم میگه جدا شو شوهرم واقعا منو مریض و افسرده کرده اعتماد به نفسم رو نابود کرده خیلی وحشیه