دیروز با خواهرش تماس گرفت
اول از همه حال شوهرشو پرسید
بعد خودشو بچه هاش.
اما خواهرشوهرم حال شوهر وبچمو پرسید هیچی از من نگفت.
وشوهرمم هیچ واکنشی نداشت انگار من اصلا وجود ندارم.
فقط همین بار نیست کلا اینطوره.
هدفش آدم حساب نکردنه.
از شوهرم عصبانی شدم اینقد هالو هست
کلا با زبون بی زبونی به شوهرم میگن اگه میخواد تو جمع خونوادگیشون جایی داشته باشه باید زنش که من باشم رو آدم حساب نکنه وشوهرم به خانوادش اجازه بده که اونا هرجور دلشون میخواد با من رفتار کنن اگر نه شوهرمو طرد میکنن.