ببینین من جلو در خونم یه جارو رشد کرد خب نمیدونم میدونید که جارو بزرگ شه وقتی خشک شه خیلی آشغال میریزه و آشغالا صاف میاد داخل منم چیدمش
خب مادر شوهرم تو حیاطش کلی خودش داره
امروز اومده دعوا چرا چیدیش میگم آشغال می شوند تو خونم میگه خونه خودمه دلم خواست اصلا از این به بعد میام جلو خونتون ببخشید می.ری. نم
اصلا موندم یک زن پنجاه ساله اینطور حرفا
من طبقه بالا خونشون زندگی میکنم ولی بگم با وام ازدواجی خودم و شوهرم درستش کردیم