چرا باید تو این خانواده به دنیا میومد با کلی تنش تبديل به یک بچه ی عصبی و پرخاشگر شده روزی نیست فحش نخوره..سرشب رفته بود دستشویی داشت برای خودش شعر میخوند میخندید برادر عوضیم خواب بود در اتاقشو باز کرد بهش گفت ببند دهنتو دیگ همون لحظه دمپایی دستشوییش افتاد رو قالیچه مامانم دعواش کرد یعنی اومد تو اتاق خنده رو لباش خشک شد اول بغض کرد بعد چند دقیقه زد زیر گریه.اون صحنه یادم میاد اتش میگیرم
تازه تو این هفته دو تا اتفاق بد براش افتاد سرش شکست پرخون شد رفتیم بیمارستان و بخیه .. و باز نوک مداد تو پاش گیر کرده..خاک بر سر من که هیچکار نمیتونم واسش انجام بدم😪