امروز هم نهار درست کردم هم طی کشیدم هم ماشین ظرفشویی چیدم یعنی اینجوری نیست کارم بخور بخواب باشه و به خاطر این عصبانی باشه یه نصف کیک با یه لیوان چایی خوردم بعد اومدم یه بسته از این اسنک های چیتوز باز کنم مامانم میخواست بمیره وای تو الان کیک خوردی چرا اینو سریع باز کردی این یه بستست فقط بابات خریده فشارش افتاد بخوره بزار اونم بیاد باهم بخورید مگه ساکت میشد دیگه انداختمش جلوش گفتم نخواستم بابا سکته نکنی یهو حالا من همیشه ۵،۶ دونه بیشتر چیپس و پفک نمیخورم خودشم میدونه کاش پول داشتم خونه جدا میگرفتم خوش به حال خارجی ها ۱۸ سالگی مستقل میشن
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
ما دو تا خواهر و یه برادریم رفتار پدر و مادرم جوریه که انگار فقط یه پسر دارن برا ماهم مادرم کارهایی میکنه ها ولی مثلا میرم خونه شون انگار اضافی هستم یا میریم باغشون انگار زیاد از حد رفتی وغریبه ای با اینکه ما هم خیلی کارها میکنیم براشون همسرم دست و دل بازه ولی متاسفانه پیشرفت نداریم ما اصلا خواهرم شوهرش پیشرفت خوبی کرده حالا الله اعلم خلاصه بین بچه هاشون اول برادرمه دوم چون خواهرم وضعیتشونخوبه اونه اخری هممن بابا که کلا با من بده چون وضعیتمون خوب نیست هیچ کاری هم برام نکرده هیچ حایی دستمونو نگرفته با اینکه میتونست داداشم میلیونها خرج میکنه ولی ما وقتی توخونشون بودیم هم حق نداشتیم وضعیت مالی بابام خوبه ولی تا وقتی تو خونه شون بودم هم چنان سختی داشتم ک وضعیت اطرافیان که خوب نبود خیلی بهتر از من بودن خلاصه پدر و مادرها هم خیلی عوض شدن دیگع از امروز دقیقا تصمیم گرفتم زیاد برام مهم نباشن
دستمون یکم تنگه فعلا مامانم تا کاری میکنه باید پولشو بدم اصلا نمیگه ندارید یا چی با اینکه خودش همیشه داره ماشاالله همیشه میرفتیم بیرون مامانمم میبردم همه چی میخریدیم براش یکیار تعارف نمیکرد یه بارم من بخرم زشته پیش داماد حالا سال ۱۴۰۱ برای ما دوتا ماشین با فاصله چند ماه در اومد ماشینوفروختیم دیگه هرچی داشتیم ریختیم برا ماشینا چنان فشاری کشیدیم میدیدی ۱۰۰ تومن نداریم دوتا بچه کوچیک شبر خشک مای بیبی میخاد یه احدی نگفت بیا ۵ هزار بدم کمکت کنم یه خرده میدونید وقتی نداری پدر و مادر هم برات افاده میان پدرم خیلی اخلاق و خصلت بدی داره وقتی نداشته باشی با رفتارش چنان میکوبه که از درد ورنجمیخای بمیری
من الان ۲۷ سالمه.خونه ما کسی تو کار کس دیگه دخالت نمیکنه و من هم شاغلم.هرچی بخوام درست میکنم هرچی بخوام میخرم. هرچی هم بگم برام تهیه میکنن. ولی این حس کلا تو همه هست مثل اینکه وقتشه دیگه مستقل شم و کوچیک ترین و بی منظور ترین حرف والدین حساسیت نشون میدیم.من خودم سال بعد اگه با پارتنرم تا اون موقع ازدواج نکنم مستقل میشم