خودم بگم اول
من همیشه میرفتم واسه مراسم ها و عروسی سالن دوست مامانم ولی
عروسی پسر داییم بود و تصمیم گرفتم این بار خودم آرایش کنم چون هم بلد بودم و هم وسایلش رو داشتم
بعد این دختر خاله صبحش من اومد نذاشت هی اصرار که بیا بریم آرایشگاه و...
من زنگ زدم اون سالن همیشگی گفت وقت زودتر لاید میگرفتی و به خدا نمیشه و...
خلاصه این به زور من و برد آرایشگاه محله شون که آره عالیه و فلانه و...
جاش خوب بود ها مثلا تمیز و شیک
خلاصه اول دختر خالم نشست و قشنگ یعنی بگم گند زد تو صورتش قیافه اش دلقک شده بود🤡
این ابروهاش بور بود اون برداشته بود براش مداد ابرو مشکی کشیده بود🤡
بعد من که دیدم وضع اینجوریه 👀 گفتم نه من پشیمون شدم خودم میخوام آرایش کنم من بدو اون بدو
خلاصه همون کار و با منم کرد🙂😂