بابام خیلی مامانم اذیت میکنه همش حرف های بد بهش میزنه همش تقصیر خانواده عنترش هست ،تا موقعی که داداشم دبیرستانی بود بهش میگفت تو هیچی نمیشی تو جان پشت میله های زندونه و اونم هیچی نشد ،حالا که نوبت من رسیده بهم میگه افسرده ،آخرش خودکشی میکنی ،دیوانه ام کردهههههه،دیگه تحملشو ندارم ،از ته دل آرزو میکنم بمیره چون واقعا من هیچ محبتی ازش ندیدم ،همه کارا رو مامانم میگه ،هرچی بهش میگم طلاق بگیر قبول نمیکنه ،واقعا دعا کنین بمیره ،اوه حال منو داشتین تا الان خودکشی کرده بودین ،از نظر من میبینین که مردی بدرد زندگی نمیخوره همون موقع طلاق بگیرید واقعا