دیدم نیومد زنگ زدم بهش
میگه من دارم میرم مشهد
بعدش همون موقع گفت زنگ زدم
بابام بیاد ماشینشو ببره
( ماشین باباش تو خونه ما بود تو پارکینگ)
بعد بهش گفتم باشه میدم بهش ماشین
ولی پنجاه تومان پول مامانم که پیشت بزن
اونم گفت نمیزنم ( پول مامانم تو حسابش بود )
طلاهایی که پیشت رو بده بابام بعد میزنم
خلاصه با هزار بدبختی پول مامانم زد
منم سوییچ ماشین باباش دادم رفت
بعد رفته رفته رفتم تو اتاق دیدم
طلاهام برده قولنامه خونه رو برده
( خونمون تازه خریدیم)
هرچی کادو خونمون برامون آوردن
اونام برده
یعنی به مرز جنون رسیده بودم
بع خاطر اینکه منو ول کرده رفته
اینام که دیدم بدتر شدم
قشنگ جنون جنون هی بدتر شدم
دوسش زنگ زد بهم که گفت شما ببخشید
من روزی هزار بار شکر میکردم واسه همچین خانمی
به خدا شوهرت هم پشیمون شده
ببخشش ولی من نه میتونم ببخشم
نه میتونم فراموش کنم
به این فکر میکنم اگر ی روزی رفت
اگر بچه داشته باشم ( فعلا بچه ندارم )
ی وقتی ولمون کنه
مثل الان چه غلطی کنم
همش میگم شاید با کسی برنامه ریخته
چطور تونسته حتی طلاهای منم ببره
چهار ساله ازدواج کردیم
بچه هم ندارم عین خواهر راهنماییم کنید