ببین ۱۰ ساله ازدواج کرده همش خونه ماست .
قسم میخورم من خوابگاهی هستم و برای جنگ اومرم خونه . از ۵۰ روزی که اومدم ابجیم ۴۰ روزش اینجا بود .و با ما اومد شهرستان . همش میگه شوهرم شیفته چون نظامیه . و اینکه دوتا بچه کوچک دارم و اینکه دوست و رفیق ندارم کجا برم .. میاد بچه هاشو میزاره اینجا لم میده خونه ما . هرچی هم بهش میگن شوهرتو تنها نزار میگه ما خودمون میدونیم خودمون رابطه داریم و گریه و زاری میکنه و بازم اینجاست . حامله میشه اینجاست ... به خدا مامانم اینا ۲ نفرن همیشه ۳ نفر پول اب و شارژ میدن...
اخه مگه ادم اگه شوهرش نباشه همش باید خونه باباش باشه . ۱ دونه رفت . ۳ تا برگشت
بعدش هی بچه میاره میگه دوست دارم بچه . وقتی بقیه میگن نیار میگه این تصمیمیش به خودمون ربط داره .ولی بعدش همش مسعولیتش رو دوش ماست.
خداییش شوهرش همش شیفته و نیست اما خب به ما چه . دیگه من و مامان و بابام روانی میشیم خیلی روزا از دست خودش و بچه هاش و نیاز به ارامش داریم واقعا. اما بعدش تا میره همه هی میگن دلتنگشیم .