کوچیک تر ک بودم بهم بچه ها میگفتن تو مدزسه سکته ای ( آخه من فکم عقبه کج هم بود صورتم کاملا)
بعضی ها منو میزده میگفتن زشتی حقته
تو اتوبوس که میرفتم به بچه ها میخندیدم مامانش بهم میگفت نکن بچخ میترسع ( فکر میکرد بنده ی خدا من صورتمو کج میکنم یا این ک شاید میدونست من کلا کجه همه چیم)
رفتم دبیرستان شروع کردم ماسک زدن تو دبیرستان اوج دعوا بهم میگفتن خدا زده
رفتم دانشگاه هیچ پسری نگا محل سک بهم نمیکرد
دانشگاه تموم شد خواستگار اومده برام هیچ خواستگاری از من خوشش نمیومد هیچکس
رفتم دست رفتم سرقرار خودمو ب هرشکل بزک دوری کردم دیدم ع واقعا من فکم مشکل داره
گفتم برم فیلر بزنم گفتن تو فکرت دستگاهه نمیشه گفتم برم عمل کنم گفتن از این بیشتر جلو کشیده نمیشه
قدر خودتونو بدونید منو خدا جوری آفریده که هرکسی منو میبینی سجده شکر میکنه