2777
2789

من پدر مادرم تقریبا ۵ ۶ ماه از سال رو میرن روستا

من و برادرم هستیم

من گاهی که خیلی حوصلم سر میره میرم خونه عمم اینا در حد یک یا دوروز میمونم

دوتا دختر داره که با یکیشون خیلی جورم

هر وقت که میرم اونجا با اینکه فضای خونشون برای من خیلی گرم و صمیمیه، همش دچار مقایسه میشم


شوهرعمم خیلی به دختراش اهمیت میده

هر جا که بخوان برن میرسونتشون با این که مقصدشون یه مسیر روون تاکسی خور باشه

خیلی بهشون میرسه از لحاظ ظاهری، خواسته های مادیشونو برطرف میکنه( لباس و پوشاک، لوازم اتاق ،...)

دخترا راحت با پدرشون حرف میزنن

من هم باهاش احساس راحتی بیشتری دارم نسبت به پدر خودم


  

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب از بابا خودت چیزی نگفتی چطور رفتار می کنه

من بچه اخرم

پدرم نسبت به سال های قبل خیلی بهتر شده

توی خودرایی و افراطی بودنش

ولی هنوزم برام اذیت کنندس

چون خودش از یه زندگی سخت به اینجا رسید،معتقده که همین براش کافیه، بچه ها اگه زندگی بهتر میخوان یا نظری دارن برای زندگی بهتر باید برن خونه  زندگی خودشون اجرا کننش🥴

مثلا خونمون از همون ۲۰ و چند سال پیش تا حالا یه رنگ نخورده دیواراش،،، نمای خونه  اجری و قدیمی

اگه بخواد خونه یا انباری ای بسازه از وسایل دست چندم استفاده میکنه چون همین که کارشو راه مبندازه کافیه

کلی بگم به پیشرفت مادی و ظاهری اهمیتی نمیده


خواهرم قبلا که مجرد بود یادمه باهاش بحث میکرد و داد میشنید و کتک میخورد

الان پدرم خیلی بهتر شده ولی انگار به خاطر اینکه صحنه های اون روزا هنوز تو ذهنمه نمیتونم تجربه مشابه خواهرمو داشته باشم


عقایدشم تا حدی بسته و افراطیه


چون خودمم نسبتا ادم معتقدیم از لحاظ اعتقادی خیلی مشکلی نداریم

توی اختلاف نظرام فقط سکوت میکنم

البته که اونم توی صحبت کردن احتراممو داره


پارسال سر یه مسئله ساده همجوابی کردم که چرا همچین حرفیو همیشه بهم میزنی

، چنان بهش برخورد و دعوا کرد باهام که تصمیم گرفتم دیگه بی اهمیت باشم و نذارم حرمتا از بین بره

ببخشید خوب توام باهاشون برو روستا بهش بگو شوهر عمم این خصوصیت رو داره

اونجا شرایط زندگی خیلی سخته برام

نبود امکانات و انتن و اینترنت و ...


ادمی که انقدر ۵۰ و چند سال خود رای بوده با یه حرف و مقایسه تغییر نمیکنه

مادرم قبلتر ها که با کس دیگه مقایسش میکرد یادمه چقدر عصبی میشد و دادو بیداد راه مینداخت

اونجا شرایط زندگی خیلی سخته برامنبود امکانات و انتن و اینترنت و ...ادمی که انقدر ۵۰ و چند سال خود را ...

چی بگم

مادرا خو دیگه دوست دخترا هستن

شاید ورژنش اینه 

باور کن پدرشوهر من ببینی عجیبه حرف هم‌نمیرنه به درستی با یکی از دختراش

من بچه اخرمپدرم نسبت به سال های قبل خیلی بهتر شدهتوی خودرایی و افراطی بودنشولی هنوزم برام اذیت کنندس ...

اخلاق ها خاص خودش داره تغییرش نمی تونید بدید شاید اگه خونه تغییر نمی ده شاید بخاطر مسائل مالی باشه اگه بخاطر مسائل مالی باشه می تونید پولش و خودتون بچه ها جور کنید یکم به خونه برسید واینکه شما هم حق دارید وقتی محبت و رفتارهای پدر دیگه ای میبینی دوست داشته باشی پدرت هم اونجور باشه ولی نمیشه دیگه/من برعکس تو مادرم خیلی فرق داره با بقیه مادر ها گاهی تو ذهنم مقایسه می کنم ولی سریع به خودم میام میگم مامانم من اینه با همه خوبی ها و بدی هاش و تغییر نمی کنه من اگه تغییر می خوام باید خودم و تغییر بدم و خودم این خونه رو تغییر بدم چون مامانم اصلا به فکر نیست

دنیا می‌چرخه مثل تاس 🎲 یه روز حکم میکنی یه روز التماس....️
چی بگممادرا خو دیگه دوست دخترا هستنشاید ورژنش اینه باور کن پدرشوهر من ببینی عجیبه حرف هم‌نمیرنه به د ...

اهوم

پدر من تا وقتی طبق میلش رفتار کنی و کاری به کارش نداشته باشی بهم احترام میذاره

منم همینم ولی این اختلاف نظر هایی که نمیشه بیانش کرد از درون اذیتم میکنه

اهومپدر من تا وقتی طبق میلش رفتار کنی و کاری به کارش نداشته باشی بهم احترام میذارهمنم همینم ولی این ...

میدونم چی میگی

من بچه بودم بابامو از دست دادم ۸سالم بود اما بابام مهربون ترین بود بهترین بود

کاش بشه برگردم به یک روز تابستونی که بابام بود

قرآن میخوند ما هم کنارش نماز میخوند ما هر چی انجام میداد انجام میدادیم اونم خوشحال بعد از نماز برامون شعر با زبون محلی میخوند

بهشت جایگاه ابدیش

کاش خابش رو ببینم🥹

اخلاق ها خاص خودش داره تغییرش نمی تونید بدید شاید اگه خونه تغییر نمی ده شاید بخاطر مسائل مالی باشه ا ...

الان شاااید به خاطر مسائل باشه( که بازم بعید میدونم)

ولی تا همین چند سال پیش که وضعمون بهتر هم بود حاضر نبود به خونه دست بزنه

کلا انگار رسیدگی به ظاهر و هزینه کردن براش رو پول دور ریختن میدونه


میفهمم

پدر منم تماما نقص نیست،خوبی هاییم داره

چند سال پیش که کارم به بیمارستان و بستری شدن کشیده بود بعد ها شنیدم که چقدر به هول و ولا افتاده بود و تلاش میکرد برا بهبودیم

یادمه از بیمارستان که مرخص شدم چون توان راه رفتن نداشتم دو طبقه کولم گرفت و بردم بالا


ولی اکثرا ادم کمبودها و نواقص بیشتر تو ذهنش میمونه تا خوبی ها😔

الان شاااید به خاطر مسائل باشه( که بازم بعید میدونم)ولی تا همین چند سال پیش که وضعمون بهتر هم بود حا ...

دقیقا خصلت بد ادم اینه خوبی ها کمتر تو ذهنمون میمونه من خودم و صرفا میگم مامانم الان مریضه قبل مریضی کلی کار و فداکاری کرده ولی من بجا دیدن خوبی های گذشته بیستر حال و میبینم البته من بیشتر برای خودش ناراحتم چون کمک نمی کنه حالش خوب بشه

دنیا می‌چرخه مثل تاس 🎲 یه روز حکم میکنی یه روز التماس....️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792