اولی ، دختره اسمش اتنا بود پسره مهرداد بعد دختره رو گروگان گرفتن
دومی ، یه دختره بود باباش پولدار بود ، ی پسر تقریبا بی پول عاشقش شد ، صحنه سازی کرد بابای دختره دید دختره جای پسره س گفت باید باهاش ازدواج کنی و ازدواج کردن و ...
سومی ، دختر و پسره همو میخواستن اما مادر پسره گفت باید با یکی دیگ ازدواج کنی ، پسره با اونی ک مادرش گفت ازدواج کرد اما زنش بچه نمیتونست بیاره براش زن دوم گرفتن ، زن دومه همون دختره ک اول میخواستن همو بود و بعد فهمیدن و دوقلو اورد ...