2777
2789
عنوان

باوجود بچه چجوری بکاراتون میرسید دوستان

| مشاهده متن کامل بحث + 352 بازدید | 43 پست
دوستای گلم دختره من خیلی شیطونه همش گریه میکنه بیچارمون کرده نه شب دارم نه روز خیلی اذیتم میکنه کله ...

طبیعیه 

شما و همسرت باید قبول کنید برنامه زندگیتون دیگه هرگز مثل سابق نخواهد بود. شماها باید حتی تقسیم وظایفتون رو عوض کنید

شوهرم بیچاره صب ساعت هفت میره سره کار سه میاد خونه نهار میخوره نماز میخونه و دوباره چهار میره سرکار تا یکو نیمه شب بنده خدا دوشیفت میره سره کار.نمیتونه کمکم کنه مامانم ایناهم دورم هستن هیشکیو جز خدا ندارم.شب تا صب صب تاشب تنها بادخترم کلنجار میرم احساس میکنم افسردگی گرفتم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پسر من همش میچسبه بهم😢 البته الان داره برا خودش بازی می کنه اما چن ماهه چسبک شده

بیشتر با مادرت یا مادرشوهرت رفت و آمد کنید یا بیشتر بدین بغل باباش تا وابستگیش بین شما و پدرش تقسیم شه. واقعا خیلی سخته بچه همش بچسبه. مهر و محبت خوبه ولی چسبک نه دیگه😁

یک صبح جمعه پا میشی میبینی یه مرد پر ادعا با بی تدبیری، مملکت را به دامن تفرقه و آشوب انداختهیه صبح جمعه دیگه هم پا میشی میبینی یه مرد بی ادعا با شهادتش موجب همدلی و وحدت یه ملت شده.  چقدر فرق است بین کسی که بندگی خدا را میکند و کسی که نوکری کدخدا را
دوستای گلم دختره من خیلی شیطونه همش گریه میکنه بیچارمون کرده نه شب دارم نه روز خیلی اذیتم میکنه کله ...

خدا بهت صبر بده پسر منم کولیک داشت روزگار نداشتیم شب تا صبح یا گریه میکرد یا دلش بازی میخواست دیگه خوابش رو انداخته بود روزا . قرار نیست که شماهم همه رو راضی کنی الان زیاد به نظافت و اینا فکر نکن چون واقعأ از پا میوفتی هر وقت خوابید خودتم بخواب شوهرت امد به بهش کارت رو بکن من که اینطوری بودم 

خدایا پناه بچه هام باش تا همیشه. آمین
دوستای گلم دختره من خیلی شیطونه همش گریه میکنه بیچارمون کرده نه شب دارم نه روز خیلی اذیتم میکنه کله ...


عزیزم پسر منم دقیقا مثل دختر شما بود. ماه های اول شوهرم خیلی کمکم میکرد. نهار برام از محل کارش میاورد. من حتی یه چایی نمیتونستم برای خودم دم کنم. شبا هم شوهرم میومد همه کارای بچه رو اون میکرد و من به کارای خونه میرسیدم. فقط شیر بهش میدادم. یا اینکه من به بچه میرسیدم اون شام میپخت و ظرف میشست. ولی خبر خوب اینه که کم کم روال کار دستت میاد و بچه هم بعد سه ماه آورمتر میشه. نگران نباش. الان خونه رو ول کن و فقط به خودت و بچه برس. هر چقدر که میتونی از بقیه کمک بگیر.

پستونک میخوره مامان نمونه ولی ده دقیقه.همش من باید بالاسرش حاظر باشم.باورتون میشه نهارمو پنجه صب میزارم بیدارباشه بیچارم میکنه.تازه الان شانس آوروم خوابش رسیده به چارپنج ساعت

شوهرم بیچاره صب ساعت هفت میره سره کار سه میاد خونه نهار میخوره نماز میخونه و دوباره چهار میره سرکار ...

عزیزم ماههای اول طبیعیه. دختر من تا چندماه شبها خیلی گریه میکرد. منم از بی خوابی گریه میکردم. ولی نوبتی نگهش میداشتیم. مثلا شوهرم نگه میداشت من میخوابیدم. یا مامانم که خدا خیرش بده خیلیییی کمکم کرد😍 صدای جاروبرقی یا سشوار، راه بردن بچه، تو آغوش مادر بودن، آهنگ گذاشتن و تو گهواره گذاشتن آرومش میکنه... حتما آروغش رو بگیر ناامید نشو از آروغ نزدنش، صبرت باید زیاد باشه.. اگه شیر خودتو میدی از غذاهای نفاخ بپرهیز و عرق نعنا بخور. 

یک صبح جمعه پا میشی میبینی یه مرد پر ادعا با بی تدبیری، مملکت را به دامن تفرقه و آشوب انداختهیه صبح جمعه دیگه هم پا میشی میبینی یه مرد بی ادعا با شهادتش موجب همدلی و وحدت یه ملت شده.  چقدر فرق است بین کسی که بندگی خدا را میکند و کسی که نوکری کدخدا را

من الان قصدم تعریف از خودم نیست بعضیا نیان با اسلحه شهیدم کنن

فقط میخوام بگم که شرایط سخت یعنی چی

ولی من یه بچه مریض دو سال و نه ماهه دارم که نه حرف میزنه نه راه میره نه میشینه نه جویدن بلده نه میتونه غذای معمولی بخوره نه صحبت متوجه میشه هنوز پوشک میشه و خیلی مشکلات دیگه که بارها دوستان که پرسیدن گفتم درموردش؛و یه بچه دو ماه و نیمه دیگه هم دارم اما همیشه خونمون تمیزه و بچه هام تمیزن خونمون همیشه مرتبه

برای بچه اولیم باید غذا جدا درست کنم برای خودمون غذا درست کنم خلاصه سختیهای من به جرات میتونم بگم هزار برابر افرادیه که بچه سالم دارن یا بچه کوچیک دارن

ولی این وسط خیلی از  اوقات از همه چی خودم میزنم

بااااارها شده چاییم سرد شده غذام از دهن افتاده با یه دستم گهواره بچه کوچیکترم رو هل دادم و با دست دیگم غذا تو دهن بچه بزرگترم گذاشتم بارها از پول لباس یا حتی پول وسایل ضروری خودم گذشتم و برای بچه بزرگترم پوشک یا...خریدم و هزار تا چیز دیگه

حالا به همه اینا کنار مادرشوهر بودن و حرف و سرزنش شنیدن و دخالت کردن و اوضاع خیلی بد مالی شوهر را هم اضافه کنید 

خلاصه خیییلی خیییلی سختی میکشم اما هیچوقت اجازه نمیدم خونه زندگیم کثیف یا به هم ریخته باشه. یا ظرف نشسته تلنبار بشه یا لباس بچه هام کثیف باشن

همه هم میگن ما اگه شرایط تو رو داشته باشیم یه روز هم نمیتونیم دوام بیاریم


**اُفَوِّضُ اَمری اِلی اَللّهِ اِنَّ اَللّهَ بَصیرُ بِالعِباد**

منم دخترم از چهل روزگي شب تا صبح بیدار بود تازه پنج شش صبح می خوابید 

فکر کن از شب تا صبح رو پات باشه یا بغل در حال راه رفتن البته شوهرم هم پابه پام بیدار بود الان هم هنوز کم حواله شديد

من الان قصدم تعریف از خودم نیست بعضیا نیان با اسلحه شهیدم کنن فقط میخوام بگم که شرایط سخت یعنی چی ...

احسنت به شما...مرحبا...👏👏👏

خدا ان شالله به گل پسرت سلامتی کامل عطا کنه و به شما هم سلامتی و توان و انرژی مضاعف...

سعدیا گفتی که مهر ش میرود از دل ولی...مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد

مامان زینب خیلی خوبه که همسرت کمکمت میکنه شوهرمن یک و نیمه شب خسته و کوفته میاد خونه من توقع ندارم که کمکم کنه واقعا خستس دوشیفت میره سره کارفقط شش ساعت میخوابه دلم نمیاد شبا بیدارش کنم که کمکم کنه

بیشتر با مادرت یا مادرشوهرت رفت و آمد کنید یا بیشتر بدین بغل باباش تا وابستگیش بین شما و پدرش تقسیم ...

اره خب وقتی باباش میاد خونه به اون می چسبه...وقتیم مادرشوهرم میاد چون میدونه میبردش طبقه خودشون می چسبه بهش 😄 اما مشکل اینجاس مادرشوهرم هیچوقت خونه نیس

سعدیا گفتی که مهر ش میرود از دل ولی...مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز