دیشب شوهرم دیر وقت اومدخونه گفتم زود بیا براخونه خرید کن دوروز بود میگفتم گوش نمیداد تا اینکه دیشب تخم مرغم نداشتیم توخونه گفت کاردارم دیرمیام منم بهش گفتم وقتی زن بچت برات مهم نیست برو ب درک نمیخوام بیای .و قهربودیم بعد اخرشب دلم نیومد بهش ی پیام دادم ک پریودم اعصاب ندارم توهم مسولیت پذیرباش وقتی بت میگم بیا ..بیا..خوابیدم و فرداصبح بدون صبح بخیر و اینا رفت سرکارمنم بهش بدون سلام علیک پیام دادم ک من دیگه نمیتونم بی مسولیتی و بداخلاقی و قهراتوتحمل کنم(کلا اخلاقش اینه) مرگ ی بارشیون ی بار جدامیشیم (سالهاست خون دل میخورم) هیچی دیگه کوتاه اومدعذرخواهی کرد اینارو گفتم ک رو به مرد جماعت ندی.خودتوبگیر. کاری ک من سالهای پیش بایدانجام میدادم و ندادم ابروداری کردم و لال شدم نتیجه ش شد سفیدشدن موهام و اعصاب داغون .
بحث بینتون طبیعیه پیش میاد دونفر از دو جنس مخالف از دوفرهنگ و خانواده مختلف تا بخوان باهم جور شن ،زمان میبره
الان هر کار کنی بی فایدس و هردو عصبانی هستید
پاشو جمع کن برو خونتون یکم تنها باشید و به رفتاراتون فکر کنید
صبر کن تا سراغت رو بگیره ،با هم منطقی صحبت کنید
الان بخوام بهش پیام بدم و توضیح بدم شاید فک کنه دارم کارمو توجیه میکنم
من میگممیخوام با دوستام برم کافه نمیزاره ولی خودش با دوستاش میگرده
پس ینی کلا سراغشو نگیرم؟
قبلا میگف یه روز خودمو خلاص میکنم میترسم بلایی سر خودش بیاره ولی دیشب گفت برو بیرون از اتاق منم گفتم ها چیکار میخوای بکنی مثلا خودتو میکشی؟؟اونم گف آره بابا دیوونم مگه بعد این همه سختی اینکارو بکنم
نمیدونم دیگه
فقط از خونشون برووو و اهمیت ندهههه نری دوباره منت بکشی اشتی کنی اصلا ادمحسابش نکن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
