2777
2789
عنوان

درد و دل

93 بازدید | 4 پست

اگر برای هم داستان ببافیم می‌توانیم بگوییم یکدیگر را دوست داشته‌ ایم. حتی در برهه‌ای از زمان، به نظر می‌آمد که عاشق و معشوق ایم‌.

اما تو خوب می‌دانی که نگاه های دلفریبانه‌ای که من به تو می‌کردم فقط از سر ترس بود و آن کلام شیرین تو نیز از صمیم قلب نبود.

ما آنقدر می‌ترسیدیم که همدیگر را از دست دهیم،آنقدر می‌ترسیدیم که تنها باشیم که هیچ‌گاه نتوانستیم با هم باشیم. در تمام آن لحظاتی که فکر می‌کردیم در آغوش هم آرمیده‌ایم، ترس مثل نفر سومی آنجا بود. ترس ملحفه ای بود که روی ما کشیده شده بود و ترس بستری بود که بر آن خوابیده بودیم.

مسئله فقط زمان بود. اینکه کدام یک از ما آنقدر شجاع باشیم که دست از انکار حقیقت برداریم. هر دوی ما از نیش عقرب تنهایی زخمی بودیم؛ ولی مسئله این بود که کداممان جرئت داشتیم زهر را بمکیم، برای اندکی زجر کشنده‌ی آن را تحمل کنیم و بیرونش بکشیم. قبل از اینکه هر دویمان را به کشتن دهد‌.

اگر برای هم داستان ببافیم می‌توانیم بگوییم که من آدم شرور داستان بودم. من بودم که همه چیز را به هم زدم. من بودم که تو را کشتم.

ما از نوک دره آویزان بودیم، شاخه‌ای که من به آن چنگ می‌زدم تحمل دو نفر را نداشت. من باید دست تو را رها می‌کردم. باید زهر را می‌مکیدم.

در این داستان تو کسی هستی که خیانت دیده است. تو کسی هستی که رها شده است تا بمیرد. تو آدم سفید داستانی.

اما هیچ کس از پشت پرده با خبر نیست. آنجایی که تو راهی را انتخاب کردی که به دره‌ ختم می‌شود. با اینکه من بارها به تو هشدار دادم. بارها یادآوری کردم که پایان خوشایندی انتظارت را نمی‌کشد‌.

گفتم که من دست تو را رد نمی‌کنم. گفتم که تا لبه‌ی پرتگاه  با تو می‌آیم اما از من نخواه که همراه‌‌ات سقوط کنم. از من نخواه که بجای نگه داشتن شاخه، دست تو را نگه دارم.


https://abzarek.ir/service-p/msg/2263635

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792