امروز جلو کافه پشتش به ما بود اومده بود خواهرشو ببره
امروز با دخترا تو کافه بودیم ..
بعد من می رفتم از آب سرد کن برا دوستم آب ببرم
دیدم ایستاده اونجا پشتش رو دیدم نشناختم بعد که چرخید دیدم وای خودشه 🥲
و نمبدنم نگام کرد یا نه.
من که دیدم چرخید یه حسییی داشتم خیلی عجیب بود ..
خدایا
🥲🥲
بعد واسه اینکه چشم تو چشم نشم نکاه نکردم خودمو زدم کوچه علی چپ ..
الان حالمممممم خیلیییی بده نمبدنم چراااااا چرا اخههه باید اینجوری بشم من🥲🥲🥲🥲
من آدم منطقی هستم نمیدونم چرا دارم با قلب و احساس اسکلانه دست. پنجه نرم میکنم
چرا حالم انقد بدهههه ؟🥲