مامان منم همینه......من همه کارهامو دست تنها انجام دادم...از دوران بارداری بگیر...تا زایمان..و سزارینو بزرگ کردن بچها....منم حالا ماهی یکروز میرم خونش...اونم برای اینکه خانواده ی شوهرم از مشکل بین منو مادرم خبر دار نشن.....من پشت بوم میبرم فرشو موکت میشورم...مامانم میگه نیار اینجا موزاییکها خراب میشن.....
ماه پیش چشممو عمل کردم...بعد ۱۰ رو اومد عیادتم...اونم از یخچال خودش میوه برداشته بود و آورده بود