2777
2789
عنوان

خنثی بودن

69 بازدید | 9 پست

چرا مقابل اتفاقات وحشتناک هم دیکه نمیتونم گریه کنم؟ فقط حس میکنم یه ضربه‌ی مهلک و کاری بهم وارد شده انگار هیچ حسی ندارم ادراک حسیمو از دست دادم از سوگ پدرم شروع شد و بعدش شکست عاطفی 

انگار دیگه هیچی نمی‌فهمم یا خودمو گول زدم سرپوش گذاشتم روی واقعه و از باز کردن سرپوش و رویا رو شدن با اصل داستان فراریم و نمیخوام باور کنم 

دچار انجماد درونی شدم چون میدونم با زار زدن هم مشکلم حل نمیشه خیلی منطقی شدم رباط شدم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای منم بخدا

گریه میکنی؟ هیچی برام مهم نیست انگار احساساتم کامل از بین رفته مثل دستی که تا صبح زیر بدن مونده و یهو میخوای تکونش بدی ولی نمیتونی انگار دست نداری نمیدونی کجاست 

نمیدونم تجربه کردی یا نه 

حالم خوب نیست به پوچی مطلق رسیدم 

این خیلی بهتر از زود رنج بودن و اشکت دم‌ مشکت بودنه داری پخته میشی فقط مواظب باش افسرده نشی

سالهاست افسردگی شدید دارم ولی پختگی جور دیگه‌اییه 

من زندگیم مختل شده و توضیح دادنیم نیست زندگی کردنیه و یه زندگی رو نمیشه کامل برای کسی از اول تعریف کرد

من آدم فوق حساس و زودرنجی بودم و هستم اتفاقا 

گریه میکنی؟ هیچی برام مهم نیست انگار احساساتم کامل از بین رفته مثل دستی که تا صبح زیر بدن مونده و یه ...

نه گریه نمیکنم قبلا سر هر چیز کوچیکی میزدم زیر گریه

فک کنم از بس خرج کردم احساساتمو ک تموم شده😑😂

مگه همه باید همیشه گریه کنن

پدرم که فوت کرد حتی تو خاکسپاری گریه نکردم مات و مبهوت بودم بدنمم کاملا گرم بود انگار نمی‌فهمم چی شده یا از حجم بزرگ درد مغزم نابود شده بیحسی رو پیش گرفته 

همه دورم کرده بودن خجالت می‌کشیدم بگم بدنم سرد نیست فشارم نیفتاده کاملا آرومم 

از همون روز این حالتام شروع شدن 

قبل خاکسپاری حتی نرفتم سردخانه به قدری حالم بد بود و فشار استرس و شوک وحشتناک بزرگی که بهم وارد شده بود 

فکر کردم نمیتونم برم خاکسپاری ولی به محض ورود به سالن عروجیان آرامش عمیقی بهم وارد شد وقتی پدرمو دیدم تمام اون ترسا به آرامش بدل شد آرامش مطلق 

نه گریه نمیکنم قبلا سر هر چیز کوچیکی میزدم زیر گریهفک کنم از بس خرج کردم احساساتمو ک تموم شده😑😂

ممکنه 

به خاطر اینکه احساساتمونو بی‌رویه هدر دادیم عاقل شدیم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mnbvgy  |  19 ساعت پیش