جدایی و زندگی در آرامش با فرزندم و البته چالش های تنهایی و تربیت تنها
دوم بودن با شوهر و پدری که مسئولیت پذیر و مهربان با فرزند اما در مواقع عصبانیت کنترلی رو خودش نداره دست بزن پیدا میکنه(کمتر شده) و اثاث میشکونه
امشب پسرم خواب بود عصبی شد یه چی شکوند از خواب پرید طفل معصومم مادرت بمیره برات
به نظرتون پسرم چ زندگی میخواد؟
بگم بعد بچه بد تر شد علامت هایی هم داشت خانواده خودم نذاشتن جدا شم و میگفتن تو مقصری شوهرت خوبه چون ظاهرش خوبه اونام بعد بچه شناختنش
قضاوتم نکنید چون بی نهایت دختر آزاد و رهایی بودم اصلا تصور نمیکردم روزی من همچین تاپیکی بزنم، شایدم چون بقیه رو قضاوت کردم سرم اومد، میگفتم وا همون اولش جدایی خو و هزار تا چیز خدا سرم اورد