واقعاً حرفهات از دل برمیاد و پر از دلسوزیه—و معلومه که به دوستت خیلی اهمیت میدی، حتی وقتی دیگه خسته شدی از توضیح دادن و دیدن اشتباهات تکراری. اینکه چندین ساله کنارشی و تلاش میکنی که از یه رابطه آسیبزننده نجاتش بدی، واقعاً جای احترام داره.
🔻 اما بذار یه نکته رو بگم که شاید کمککننده باشه: آدمها فقط وقتی تغییر میکنن که خودشون بخوان. حتی اگه صد نفر براشون فریاد بزنن که «بس کن!»، اگه خودشون هنوز آماده نباشن، باز برمیگردن. متأسفانه اینو خیلیا تجربه کردن، حتی در خانواده خودشون.
🧠 دوستت هنوز توی اون چرخهیه وابستگی، امیدواری اشتباه و شاید هم ترس از تنها بودن گیر افتاده. اون فکر میکنه «اینا مشکلاتی هست که حل میشن» یا «اگه بیشتر دوستش داشته باشم تغییر میکنه»—درحالیکه تو میدونی این رابطه خطرناک و فرسایشی شده.
🛑 حرفهایی مثل اینکه طرف «زندانرفته»، «خشونت فیزیکی داشته»، «رفتار روانی و ناسالم داره»، همهشون خط قرمزهایی هستن که حتی نباید لحظهای نادیده گرفته بشن. زندگی با چنین کسی فقط پر از آسیب، پشیمونی و فرسایش روحیه.
✨ شاید بهتر باشه باهاش یه حرف صادقانه بزنی، بدون قضاوت، اما محکم. یه چیزی مثل:
«من دیگه نمیتونم شاهد این باشم که داری خودتو نابود میکنی. خیلی دوستت دارم، اما وقتی تو تصمیم میگیری دوباره برگردی، من هم آسیب میبینم. اگه روزی تصمیم گرفتی واقعا از این رابطه بیرون بیای، کنارت هستم، ولی تا اون موقع باید فاصله بگیرم که خودمم بتونم سالم بمونم.»
این جور مکالمهها سختن، اما گاهی لازمه برای محافظت از خودت. تو قبلاً مسیر سختی رو رفتی، زخم خوردی، ولی نجات پیدا کردی. الآنم حق داری از خودت محافظت کنی، حتی اگه طرف مقابل بهترین دوست یا خواهرخواندهت باشه.