شما باشین آشتی میکنین

به جون خودم اگه زنش نبود تا الان صدبار رفته بودم خودمو کوچیک کرده بودم داداشم باهام آشتی کنه ولی بحث زنشه که خیلی وقیحه

تو دعوا میگه من عکساتو گذاشتم تو ی گروه ناشناس تو ی هفته بعد نیومدی برام گل آوردی معذرت خواهی کردی ؟

در صورتی که من و شوهرم گل بردیم برای تشکر که ما رو به هم معرفی کردن 

یعنی حتی نمیخواد قبول کنه اینکه بدون اجازه من تمام عکسای منو فرستاده تو ی گروهی که من شناختی از اعضاش نداشتم کار اشتباهی بوده.گل بردن منو گذاشته به حساب دلجویی بابت اینکه بهش گفتم چرا اینکارو کردی

مگه خونه دختر خواهر من جلو داماد خواهرم آبرو ریزی نکردن بیست سال دیگه ام خونه بچه های من میکنن درحالیکه جلو عروس خودشون انقد حواس جمعن و آبرو داری میکنن خدا میدونه الان اون خواهرم که رفتن خونه دخترش دعوا راه انداختن همچنان باهاشون در تماسه برای رضای خدا بهش حسودیم میشه انقد راحت میتونه ببخشه همین خواهرمم ی بار کتک زده وقتی که خواهرم شوهر داشته بچه داشته.

من از بچه بودم برای انتخاب رشته من دخالت میکردن

ازدواجم که دیگه خودشون داماد رو آوردن و گفتن ما پشتشیم شوهرم پدر و مادر نداره من ۱۷ سالم بود گفتم برم بیفتم دست غریبه کی بهتر از داداشم ولی بخدا پشتیشون جز دخالت و اذیت نبود من ناز پرورده رو با کلی مشکلات تنها گذاشتن 

زن داداشم هر لحظه منتظر بود من کم بیارم طلاق بگیرم وقتی دید نه بابا من زندگیمو سفت چسبیدم هی ب ی بهانه میومد بهم بزنه بین ما رو ک ی جا اسم طلاق آورد حتی رفتن ب برادرشوهرم گفتن طلاق زهرا رو میگیریم که دیگه شوهرم بدش اومد گذاشتشون کنار

عمر دست خداست 

شاید من رفتم بیرون ماشین زد بهم 

خیلی بی رحمانه باهام رفتار کردن 

باز خودمون بودیم ولی جلو یه آدم غریبه که داماد خواهرم بود خیلی خجالت کشیدم 

حداقل بیست نفر آدم با شناخت کامل از ما و اونا میتونن شهادت بدن تقصیر اوناست

ولی بخدا انگار دو نفر آدم تو مغز من یکیشون حرفای بقیه دوستان رو میزنه که نرو یکیشون حرف شما رو

عزیزم ان شاء الله غم آخرت باشه 

واقعا خدا لعنتشون کنه که ی خانواده رو بهم میریزن

منم دختر دو ماه و نیمه ام ۹ روز بیمارستان و آی سی یو بستری بود نیومد بگه خرت به چند هرجا من مشکلی داشتم یا کمکی لازم بود سر و کله اش پیدا نمیشد ولی برای فضولی و دخالت و بلوا به پا کردن اولین نفر حاضر بود