دقیقا شما گذشته من هستی. لیسانس که بگیری. دیگه از یه جا نشستن و زل زدن به کتاب و شب امتحان و ... خسته و فراری می شی. فقط دلت می خواد از این محیط دانشگاه و ادم هاش بزنی بیرون. دلت کار رفتنم می خواد. درامد داشتن. این که مستقل باشی و شغلی داشته باشی
دلت یه همدم می خواد. از بی تفاوت رد شدن از کنار مردها خسته می شی. دلت می خواد یکی باشه که دستت بگیره تا دیروقت شب باهاش بیرون بری پیاده روی.
من مثل تو می گفتم لیسانس تموم کنن از اول کنکور می خوانم فلان رشته رو می رم. ولی وقتی لیسانس گرفتم دیدم دیگه حوصله ام نمی کشه. هر چیزی دوره ای داره. دوره اش که تموم بشه بی نهایت برات کسالت بار می شه با همه وجود می خواهی فقط بیایی بیرون و بری تو دوره بعدی زندگیت