خانما خالم و دخترش و نوش واسه ۱۰ روز اومدن خونمون توی این ۱۰ روز این نوه بلایی نموند سر ما نیاره
زد میز عسلی مارو شکست بچه به شدت بی ادب وشلوغی بود باز کاری نداشتیم هیچی نگفتیم نگهش داشتیم این اذیت ها به کنار
خوده دختر خالم انقدرررررررررر غیبت اینو اونو میکنه انقدرررررر حسودی اینو اونو میکنه
همش دائما از صب تا شب انقدر حرف میزد ما سردرد میگرفتیم
خدا شاهده من یادم نیست کی رفتم خونشون
این دختر خاله ۴۲ ساله من یه کار زشت کرده اعصاب من بهم ریخت
رفته سرویس خیلی ببخشید دستشویی کرده همونجوری گذاشته بمونه
یادمه خودش قبلا میگفت من برم خونه کسی بدم بیاد ازش این کارو میکنم
مامانم خیلی خوبی کرد بهشون تو این مدت ۱۰ روز
واسه دخترش همه چیزی که میخواست گرفت واسه خودشون کلی خرج کرد
من میخواستم تو خونه بگم کی اخرین نفر رفته سرویس بره پی پیشو بشوره مامانم نزاشت
من واقعا حرص میخورم
اتفاق های زیادی تو این مدت افتاد این دیگه واقعا حالمو بد کرد
من میگم وقتی خوبی های تورو نمیبینن اصلا چرا راه میدی خونت واقعا نمیدونم با مامانم چیکار کنم..... 😐