بچها منو یادتونه از ۳۰ فروردین تا الان تاپیک میزدم و گفتم به شوهرم شک کردم به شوهرم شکاک شدم گفتم تو شرکت باویکی رابطه جنسی داشته و صداشو از پشت گوشی فهمیدم یه بارم تاپیک زدم گفتم یعد دوسال الان یادم افتاد چند سال پیش لیوان خونم رژ لبی بود که رژش با من فرق داشت همه اینارو تاپیک زدم برید بخونید جیگر شوهرم رو دو ماه خون کردم که تو به من خیانت میکنی و رفتم مشاور و مشاور گفت وسواس فکری که قبلا داشتی تبدیل به وسواس رابطه شده گذشت تا اینکه جدیدا فهمیدم خیانت میکنه من یه دو ماه پیشا رفتیمداروخونه من تو ماشین بودم دست شوهرم کاندوم دیدم بهش گفتم کاندوم خریدی گفت نه و تمام ماشین و جیباش رو گشتم گفت اخه اگر میخواستم که تو خونه داشتیم برمیداشتم بعد این موضوع حالا اون شب یا شبای بعدش درست یادم نیست رفتم سر کشو کاندوما و همینجور کاندومارو بدون دست زدن نگاه کردم اونم دید دارمنگاه میکنم گذشت و یه شب دیگه رفتم سر کاندوما و تازیخ روشون رو میخوندم و یکیشو درشو باز کردم تو دلم گفتم ااا از این یکی کم شده چرا ما از این کم استفاده کردیم البته ۳ سال بود ما از کاندوم استفاده نمیکردیم الانم باردارم و منع رابطه کلا شوهرم اومد تو اتاق ولی فکر کنم نفهمید فکر میکرد این جعبه کاندوم شاید جعبه چیز دیگه ای باشه اومدم بیرون اون تو روشویی داشت صورتش یا مسواک میزد گفتم سر اینا نری من جوری گذاشتم که میفهمم اگر سرشون رفتی گذشت و بعد چتد روز که شوهرم خونه نبود رفتم سرشون دیدم سه تا جعبه داریم و از سه تاجعبه مجموعا ۹ تا کاندوم کمه خب گفتم اینارو سال اول ازدواج استفاده کردیم و گذشت و من بعد دوسه هفته به شوهرم شک کردم دستش تو دستشویی کاندوم دیدم که بعد فهمیدم توهم زدم چیزی دستش نبوده خطای دیدم بوده اومدم از بس حالم بد بود کاندومارو چک کردم دیدم ۹ تایی که کم شده بود الان از مجموع سه تا بسته کاندوم بیشتر کم شده نزدیک ۷ الی ۱۰ تا کم شده و اون جعبه ای که از اول میگفتم وای یه دونه ازش کم شده خیلی کم میزد به چشمم شوهرم میگه اشتباه کردی چرا باید برم بردارم اشتباه شمردی ولی قبول ندارم بسته ای که اولین بار دیدم و فکر میکردم اصلا ما از این بسته استفاده نداشتیم بعد که باز کردم دیدم از کلش یکیش کم شده یه دونه تکی افتاده یه دونه مربع هنوزم همون طوره ولی به یادم اینه که این بسته پر بود و یدونه ازش کم بود ولی الان پر نیست ۵ تا توشه ولی همون یه دونه تکی هم توشه
به شوهرم گفتم تو دیدی من رفتم سر کشو و بعد اومدم بهت گفتم دست به اینا نزن میگه درست یادم نمیاد همونجا به خودم گفتم وای دیدی این اصلا دوزاریش نیوفته من سرکاندوما رفتم فکر کرده اینا کاندوم نیست و بعدم که تو روشویی بهش گفتم دست به اینا نزن این نشنوفته اصلا من چی گفتم
شوهرم به من خیانت کرده من باردارم و حالم بده دیشب میخواستم خودکشی کنم خدایا من خیلی بدبختم