مهمانی بودیم
یه آقای پولداری گفت به همسرم که بیا خودمون شرکت بزنیم
سرمایه ازمن علمش ازتو ...همه چیز پوله
همین زنت اگه یه ریال کمتر بدی معترض میشه
شوهرم گفت خانم من اصلا اینطور نیست و هرگز زندگی و مادی نمیبینه
بعد دوباره گفت ورزش کنید
همسرم گفت من بچه بودم با پدرم بدمینتون بازی میکردم یادش بخر
اون آقا گفت خوب با خانومت الان بازی کن
همسرم گفت دلارا دستش درد میگیره( من قبلا تصادف کردم دستام ضعیفه)
دوباره اون آقای فضول به من گفت شما ورزش نمیکنی
من گفتم نه
اون گفت وای چرا تحرک داشته باشید( چون من تپلیم)
شوهرم بدش اومد از حرفش گفت به نظر نمیاد از روی ظاهرتون شماهم اهل ورزش باشید
خیلیییی کیف کردم چون شوهرم بی نهایت آرومه و اهل جواب دادن نیست
اون آقاهم گیرداده بود به ما