با دخترم و خانوادهاش (که طبقه بالامونن و همیشه حضور فعال دارن) رفت باغ، فقط جمعه غروب افه
قلبم شکست، دلم میخواست گریه کنم اما این راهش نیست!
منم بلند شدم و رفتم بازار، برای خودم کلی خرید کردم، کلاس زبان ثبت نام کردم، برگشتم خوراکیهای خوشمزه ام رو خوردم، ماسک صورت گذاشتم، و دارم میرم حموم!
حالم به مراتب بهتره، گفتم که بدونید وقتی حالتون گرفته باید سختی رو به جون بخرید، از جاتون بلند باشید و به خودتون صفا بدید
شاد باشید🌸