2777
2789

شب کلا فامیلای بابام جمع شده بودیم خونه ی مامان بزرگم منم سرم تو گوشی بود اصلا حوصله ی فامیلامونو نداشتم مامانم بزور گفت برو چایی هارو تو پخش کن منم پخش کردم (با کلی استرس ) بعد رفتم اتاق مامان بزرگم نشستم هیچکی نبود یدفع (💨)عومد منم دادم بیرون که یه دفه عمم درو باز کرد اومد توووو😭😭😭 برگشت بم گفت چایی پخش کردی خسته شدی؟!

آبروم رفتتتت🗿💔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نباید میخندیدم😂😂

حالا ناراحت نباش بادی بود و راهی داشت

گفتم: خدایا!!! دلم را شکستند..... گفت : هیس نگران نباش،آنها هم برای خوشبختیشان به آسمانم رو می اندازند. وعده ما باشد همان روز🙂

وایییییی🤣🤣🤣🤣🤣 توروحتت

•| حنا هستم دختری در نی نی سایت |•💕 راپونزل صدام میزنن🧚🏻‍♀️ •مهربان باشید اما از ادم های پرتوقع فاصله بگیرید مقیاست را بهم میزنن و حرمت مهرت را می‌شکنند آنها حافظه ضعیفی دارند خوبی هارا زود فراموش می‌کنند..✨️ 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792