2777
2789

من حدود دو ماه پیش با یه پسر به شدت مذهبی از طریق معرفی آشنا شدم پسر 32 من 26

خانوادش خیلی مذهبی و خانوماشون چادری بودن من همون اول بهش گفتم ما به نمیخوریم اما گفت تو داری مسئله مذهبی رو خیلی پررنگ میکنی و به نظرم ما نیاز داریم بیشتر بریم بیرون که بیشتر به شناخت برسیم و بعد تصمیم بگیریم 

همون اولین قرار بهم گفت احساسات رو درگیر نکنیم که اگر دیدیم به درد هم نمیخوریم راحت باشه برامون رها کردن 

منم اون موقع قبول کردم 

اولا وسطا میومد حرفای احساسی میزد منم با وجود اختلافات اساسی مذهبی که داشتیم دلم به‌ش گرم شده بود اما بعد یه مدتی کلا احساسات رو ول کرد و پیام خیلی خشک و خالی میداد که من وسطا اعتراض میکردم میگفت ما قرارمون این بود که احساسات رو درگیر نکنیم 

تو آخرین قرار گفت تو و اختلافاتی که دا‌شتیم باعث شد تو این ایام محرم خیلی فکر کنم و به این نتیجه رسیدم که برای من این چیزا خیلی مهمه و دوس دارم همسرم نماز خون و روزه بگیر و اهل هیئت و سفرهای مذهبی باشه من گفتم من با اینا مشکل ندارم ولی در مورد حجاب من نمیتونم حجابم رو بهتر کنم تو میتونی منو با همین نحوه پوشش بپذیری گفتم من دوس دارم تو عروسیم و عقدم موهام زیر تور معلوم باشه گفتم چرا نمیری دنبال یه دختر چادری

فکر کرد و در نهایت گفت اگر رابطه ما به سرانجام نرسه و دفعه بعدی بخواد کسی معرفی کنه حتما میگم مذهبی باشه  

من همش به خودم میگفتم خب اگه واقعا دو طرف همو بخوان خیلی اختلافات حل میشه درسته من نماز نمیخونم و روزه نمیگیرم ناخن و مژه میکارم اما ته قلبم این کارارو دوس دارم و میتونم رعایت کنم 

دیشب قسمش دادم که اگر حسی شکل نگرفته بره 

گفت نه اینکه شکل نگرفته باشه ولی کم هست و به نظرمم منطقیه چون هنوز تایم زیادی با هم نبودیم 

گفت تو دنبال رابطه دوست دختر دوست پسری و احساساتی که تو اون رابطه هست هستی درحالیکه من نمیتونم همچین احساساتی رو الان بهت بدم در مورد پوششت هم که گفتی دوس داری من تو رو همینطور یکه هستی بپذیرم فکر کردم و تو ذهنم اینه کاش حجابش کامل تر بود دیگه هر طور خودت میدونی 

منم دیدم واقعا تا اینجا هم احساساتم درگیر شده بهش گفتم این رابطه برای من ریسک داره و من نمیتونم مثل تو منطقی نگاه کنم 

اونم گفت هر طور صلاح میدونی و کات کردیم 



بچه ها بعد از نزدیک به دو ماه نباید حس و تمایله شکل بگیره؟ چون توی من شکل گرفته بود 

من واقعا امید بسته بودم بهش گفتم اگه همو بخوایم این اختلافات رو باهاش کنار میایم

 قلبم از دیشب انگار یه چیز سنگین روشه و به شدت گرفته حتی وسط خواب می‌پریدم و هی یادش میفتادم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم اگه میخوای همینجوری که هستی باشی، پس باید ولش کنی چون این ازدواج در نهایت آزارت میده.

هرروز حرف میشنوی توقعات مقایسه ها توهین و خیلی چیزای دیگه.

اگه از نظر خودت پوششت میتونه بهتر بشه و به حرمت همون نمازی که با دل پاکت میخونی یکم بیشتر رعایت کنی،پس میتونی بهش بگی...

🥀🥀🥀منو ببخش عزیزدلم...منو ببخش...😔

الهی عزیزم درکت میکنم ولی کارخوبی کردی چون اپن بالخره ولت میکرد همون بهتر بیشتر وابسته نشدی وایتکه اگرهم قسمت هم بودین همیشه درگیر بودین سر همین مسایل

ولی اسی بنظرم خوبکردی کات کردی دختر و پسر هرکدوم ملاکایی دارن واسه ازدواج اگه رعایت نشه بعدا باعث نارضایتیشون میشه و باعث اختلاف میشه فکر کن عقد میکردی دائم بهت تذکر میداد خودت حالت بد نمیشد

الهی بمیرم معلومه که توی دو ماه تشکیل میشه ما آدمیم سنگ ک نیستیم چقد از پسره بدم اومد چقد بیشعور بود

اتفاقا بهترین کار ممکنه همینه که رو راست باشی و حقیقت رو بگی.

با احساس میرفتن جلو در نهایت وسط زندگی با چندتا بچه اختلافا شروع میشد و حرفای نگفته میریخت وسط خوب بود؟

🥀🥀🥀منو ببخش عزیزدلم...منو ببخش...😔

جونتو بردارو فقط فرار باهاش ازدواج کنی چون اختلاف سلیقه داری حتما کارت به طلاق میکشه

چطوری پسرا انقدر راحت میتونن بی احساس باشن 

من با وجود اینکه همه این اختلافات رو دیدم اما چون خیلی منطقی صحبت می‌کرد بهش دل بسته بودم و ته دلم میگفتم خب اگه همو بخوایم این اختلافات هم حل میشه شاید داشتم خودمو گول میزدم 

اما اون خیلی راحت گفت حس شکل گرفته ولی کم 

عزیزم اگه میخوای همینجوری که هستی باشی، پس باید ولش کنی چون این ازدواج در نهایت آزارت میده.هرروز حرف ...

درسته 

میدونی من امید داشتم که با علاقه ای که به هم  داریم این مشکلات رو حل کنیم 

اما اون دیروز خیلی راحت گفت حس شکل گرفته ولی کم 

من واقعا ناراحت شدم چون احساس می‌کردم بهم حس داره و دوستم داره. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز