خیلی ناراحتم
به عبارتی مجلس گرم کن شدم من هروقت مهمان میاد خونمون پر انرژی میشم بیش از حد......
دوتا از همکاران شوهرم و خانماشونو دعوت کردیم کلی احترام شوخی محبت خنده
آخر سر که خواستن برن مریم برگشت به زهرا گفت بخدا این کم داره
بار دوم بود دیدمش من فقط بیش از حد مهربونم خیلی احمقم؟
منظورش من بودم.
بعد بهش گفتم من کم دارم؟ گفت نههه هول شد
بنظرتون حق ندارم ناراحت شم؟؟😭قرار بود فردا بریم بیرون ولی نمیخوام برم میخوام بهانه بیارم دیگر نرم باهاشون بیرون😭بنظرتون اگه اون یکی دوست مشترک مون یعنی زهرا گفت چرا نمیای واقعیت و بهش بگم که از دست فلانی ناراحت شدم؟؟؟😭💔💔💔شوهرم میگه تو با رفتارت باید نشون بدی اشتباهه کرد و ضعف نشون ندی
ولی من نمیخوام دیگه ببینمش چ فردا چ هروقت حتی شمارشو گرفته بودم امشب ولی پاکش کردم که عصبانی نشم بهش پیام بدم.
از دیشب خودمو خسته کردم تا صبح سوپ و دسر درست کردم قرمه سبزی فلان هزار مدل تنوع.....بحث غذا نیست بحث شعوره بعد آخر سر اینو گفت بعد شوهرم میگه منظور نداشت از رو صمیمیت حتما بهت گفته سخت نگیر از این حرفا
ولی من وقتی یکی بی احترامی کنه نمیتونم ببخشم