خواهر شوهرم خیلی طرف جاریمه و اینکه جاریمم با اون خوبه با جاریم قهرم دعوا کردیم..
شوهرمم از خانوادش زده شده بخاطر اینکه همش با من بد بودن دیگه خودش نمیره نمیاد
گاهی وقتا دلم براشون تنگ میشه دوست دارم آشتی کنم اولا خوب بودن ولی اخیرا چون من بشدت پشت شوهرمم بد شدن باهام
خواهر شوهرم جاریم همیشه با همن دلم میگیره..
اصلا دلت نگیره عزیزم فقط فکر زندگی خودت باش اونا حسودن درک میکنم چی میگی منم یمدت خواهرشوهرم با جاریم همینجور بود ولی جاریم طلاق گرفت و رفت
منم با جاری ملعون قطع رابطه کردم فقط در حد سلام دیگه هم برام مهم نیست .میدانو براش باز کردم که خودشو خوب جر بده که مدال طلا رو به خودش بدن
[QUOTE=387732006]درکت میکنم منم مثل تو اونا حسودی میکنن بهت ک اینحور رفتار میکنن اما سعی کن بی اهمیت باشی چون واقعا ر ...[/Q
کامل قطع رابطه کردم باهاشون
نه برام عروسی گرفتن ن سرویس طلا ن هیچی از اینکه تو بدترین شرایط منو شوهرمو ترک کردن هم خانواده شوهرم هم خانواده خودم جیگرم میسوزه
اخی عزیزم درکت میکنم منم مادرشوهرم اینا برام خیلی کم گزاشتن نه طلایی نه جشنی برای عروسی دیگه گفتم خرج نصف نصف بازم مادرشوهرم میخواست جنگ و دعوا درست کنه ک عروسی نگیریم زنگ زد اینقدر فوش داد پشت گوشی و حرف زد ک چرا فلان تالار رو انتخاب کردید و دخترخواهرش رو زد تو سرم ک اره دختر تو زشته و دختر خواهرم قشنگه و و لیاقت اونه که تو همچین تالاری جشن بگیره اینقدر دلم سوخت فقط گفتم من بابا ندارم الهی هر کار با من میکنه به سر دختر خودشم بیاد اخه اونم دختر و پسر دم بخت داره تو خونه فقط خواست یتیمی منو ب رخم بکشه
الهی هرسری اشکمو دراوردن فقط ب خدا گفتم خدایا چون بابا ندارم اینجوری رفتار میکنن باقیه ی فامیلشونم متوجه شدن ک اینا کم میزارن
برای تو هم حسودیشون میشه ولی تو فقط فکر پیشرفتت باش و هروقت حتی سالی یبارم ک میری خونشون براشون کادو ببر تا کم کم بفهمن تو بد نیستی یا کادو هم میخوای نبری نبر
