دراز کشیدم چند ساعته برقم نیست کتری رو کاز بود الان یهو دستگیرش صدا داد فکر کنم چایی ریخت برا خودش ... همیشه ام تنها بودنی ی همچین چیزایی میشه جدیدا چند روز پیشم شوعرن با پسرم بیرون بود زنگ زد گفت اومدیم استخر من دراز کشیده بودم همین داشتم باهاش حرف میزدم چرخیدم یکیو شبیه پسرم دیدم تو خونه جیغ کشیدم شوهرم گفت چیشد گفتم یکیو دیدم شبیه پسرمون من فکر کردم دارین اذیتم میکنیم گفتم پسرم ک خونس ولی شوعرم میگه ما استخریم