دخترخالم جاریمم هست من مثل خواهرم دوسش داشتم ۲سال از من کوچیک تره و توبچگی همبازی بودیم. کلا رابطه اش باشوهرش خوب نیست هروقت باهام درد دل میکرد سیاست یادش میدادم که دل شوهرتو به دست بیار و دعوایی کردی نزار کسی بفهمه(طبقه بالای مادرشوهرم زندگی میکنه و تابا شوهرش ی بحث کوچیک میکنن هم پدرو مادرخودشو خبرمیکنه هم مادرشوهر پدرشوهرمو)بعد بحث بین خانواده ها میکشه
پریشب دعواکردن به پدرو مادرش زنگ زده خالم یعنی مادرش با مادرشوهرم دعواکردن نصف شب زنگ زدن به شوهرم من اجازه ندادم بره گفتم ما چرا باید دخالت کنیم.
فرداش ازمایش داشتم خواستم دخترمو بزارم پیش مادرشوهرم و خودم برم ازمایش بدم با مادرشوهرم صحبت کردم که سنش کمه حتما کاراش از روی بچگیشه شما بزرگی کن ببخشش جاریم ۲۲سالشه
بعدبرادر شوهرکوچیکم گفت دیشب زن داداشم کلی پشت سر توحرف زد
گفته فلانی (اسم من) سلیطه س خونه شمارو ول کرده رفته جدازندگی میکنه چون بدجنسه ازش میترسین و دوسش دارین
خیلی بهم برخورد وناراحت شدم من مثل خواهرم بخدا دوسش داشتم و دلم میخواست اختلافش با شوهرش حل بشه
منم نرفتم بالا بهش سربزنم
ناراحت شده گفته با مادرشوهرش پشت سرمن حرف زدن
به نظرتون حرفشو به روش بیارم؟