من رو یکی از فامیلای خیلی خیلی دورمون کراش بودم کلا سالی یبار میبینمش یک سال بود که ازش خوشم میومد
تا اینکه امسال خودش پا پیش گذاشت گفت ازت خوشم میاد و کلی باهم حرف زدیم اونم شماره و پیجمو گرفت تا باهم ارتباط داشته باشیم
البته اینو بگم بارها تاکید کرد کسی متوجه نشه و از این بابت کمی ترس داره البته سنش کم نیست
اما از وقتی برگشت تهران دیگه انگار نه انگار اصلا باورم نمیشه ودی من وابسته شدم اون انگار هیچ اتفاقی نیفتاده