؟
نمی دونم چرا اینجوری ام جدیدا خیلی دقت کردم
من پیش خانواده و فامیل خودم یه شخصیت دارم(رهبر زرنگ با لحن محکم با اعتماد بنفس راحت و محبوب)
پیش غریبه نرها و همکارهام یه شخصیت دیگه( مظلوم حرف گوش کن مطلق آروم خنثی مهربونم و مهرطلب با لحن آروم و همش ببخشید ببخشید می کنم همش نگرانم نکنه ناراحت شن نکنه بد حرف بزنم نکنه درست نباشه حرفم)
پیش خانواده شوهرمم یه چیزی بین این دو تا ...
عجیبه برای خودم گاهی پیش غریبه ها که هستم اصلا خودمو نمیشناسم رسماً دست و پامو گم می کنم بعد هی خودم میگم اون رهای همیشگی کو
یه مدت دوره ی فن بیان ثبت نام کرده بودم بعد که تمرین ازمون می خواست توجهم به این موضوع بیشتر جلب شد که من که همه ی اینارو بلدم و بارها انجام دادم
یعنی اگه تو فامیل مامانم کلاس فن بیان بزارم داییم خودش میاد ثبت نام می کنه !
ولی نمیدونم چرا و چرا و چرا همیشه اون شکلی نیستم
ریشش چیه دوست دارم درمان شم
میدونید مشکلی با مظلومیتم پیش دوستان و همکارانم ندارما ...بالاخره دنیا می گذرند خیلی حساس نیستم به این قسمتش
اما واقعا حس می کنم خودم نیستم این عذابم میده حس می کنم دارم نقش بازی می کنم
دلم می خواد همه جا یه شکل باشم طبیعیش اینه آدم تو جاهای مختلف یه بالانس متوسط داشته باشه چون بعضی جاها نیازه فرضا مودب تر باشیم ولی اینکه زمین تا آسمون فرق می کنم ناراحتم می کنم