پرونده جنایی خانه اسرار خانواده بوراری

دوستان هرکی خواست اعلام کنه من تایپ ک کردم لایکش کنم چون دستم کنده نمیخوام معطل شید 

بزار کامل شد لایکت میکنم 

اوایل تابستان پنج سال پیش در هند بود که رسانه‌های جهان از وقوع جنایتی مخوف و پیچیده در منطقه روستایی‌نشین بوراری، حوالی دهلی‌نو خبر دادند. ۱۰ عضو یک خانواده به نام «بهاتیا» با آویزان شدن از تیرکهای سقف، به دار آویخته شده بودند و مادربزرگ خانواده در بستر خود مرده بود. غم‌انگیزتر آنکه در میان کشته‌شدگان، کودکان خانواده نیز وجود داشتند. بیشتر اجساد، چشم‌بند و دهان‌بند داشتند، دست‌هایشان از پشت بسته شده بود و روی چهارپایه‌ای قرار گرفته بودند. این در حالی بود که سگ خانواده، زنده اما بسته شده روی پشت‌بام یافته شد. یک پیرزن ۷۵ ساله، دخترش، دو پسرش، دو عروسش و پنج نوه ۱۵ تا ۳۳ ساله او. آنان در طبقه همکف خانه، ادارهٔ یک بقالی و یک دکان فروش تخته چند لایی را بر عهده داشتند.

اجساد را همسایهٔ این خانواده یافته و بلافاصله پلیس را خبر کرده بود. مکانی که برخی رسانه‌ها از آن با عنوان «خانه وحشت» یاد کردند و حتی با انجام گفت‌و‌گو با شاهدان، اهالی محله، آشنایان و دیگر اعضای فامیل خانوادهٔ قربانیان و نیز نیروهای پلیس، بر ابهامات ماجرا افزودند.

در بررسی‌های ابتدایی صحنهٔ جرم که شگفتی کارآگاهان پلیس دهلی را نیز در پی داشت، هیچ اثری از ورود به زور یا حضور غریبه‌ها در خانه یافت نشد. ضمن اینکه مواردی چون شنیده نشدن کوچکترین صدایی از لحظات انجام جنایت از سوی همسایگان و نیز آنچه به نظر همکاری قربانیان برای به دار آویخته شدن می آمد، مایهٔ تعجب کارشناسان جنایی و پلیس شد.

اونا داشتن تو سال 2018 برای ازدواج یکی از نوه ها خودشونو اماده میکردن 

مادربزرگ رو تخت خودش خفه شده بود و مرده بود 

بقیه از کوچیک تا بزرگ دار زده شده بودن دست و دهن و چشم بیشترشون بسته شده بود بهتره عکساشو از گوگل دربیارین اینجا نمیزارم 

پرونده خیلی عجیب بود پلیس تو مسیر تحقیق خودش یازده دفترچه خاطرات پیدا میکنه و توی دفتر هر کسی برای خودش، قضیه این اتفاق توضیح داده شده بود.... 

لالیت اسم پسر کوچیک خانواده بوده که سابقه روان پریشی و بسته شدن زبان رو برای مدتی داشت  به اعضای خانواده گفته بود که روح پدر در جسم او حلول کرده تا بتواند انها را دنباله رو خود کند. 

وقتی ک روح پدرش حلول میکرد صداش عوض میشد و در قالب پدر مرده اش دستورات رو جاری می کرد و اعضای خانواده هم که در طول سال ها نتایج مثبتی از دنبال کردن نصیحت های او دیده بودند مطیعش بودن 

فیلمای مدار بسته و شهادت همسایه ها قتل رو کامل رد کرده  و فیلم مدار بسته نشون میده ک چند نفر از اعضای خانواده چهارپایه و سیم و شال و هرچیزی که برای خودکشی لازم بوده رو وارد خونه کردن 

ای

با این وجود همه اتهاما سمت لالیت پسر کوچیکه بود حتی بااینکه جمله ی اخر دفترچه این بود که " اب را در لیوان نگه دارید. هنگامیکه تغییر رنگ دهد، من برای نجات شما ظاهر خواهم شد." 

یازده دفترچه که در  طول یازده سال نوشته شده بودند و داستان مرگ تدریجی یازده نفر رو بازگو می کردند

یازده لوله روی دیوار که دقیقا صحنه ی مرگ اون یازده نفر رو به تصویر می کشید بود 

لالیت می گفت صدای پدرشو به وضوح میشنوه و کم کم دستوراتی از جانب پدر میومد که اونهارو از زبان اون در دفترچه ها ثبت می کردند