بعد چند ماه قهر تازه آشتی کردم باهاشون چون هزینه های زندگیمو نمیتونستم برسونم و هنوز دل خوشی ازشون ندارم.
بابام راه میره بد و بیراه میگه به مقدسات و من خیلی دلم میشکنه😔من خودم با تحقیق و خواست خودم حقیقتو انتخاب کردم و عاشق خدا و ائمه شدم ولی وقتی کفرای بابامو میشنوم احساس میکنم رو ماها که بچه هاشیم،ماهم تقاص حرفاوکاراشو قرار بدیم😔