با سلام به همه .و با احترام به همه مناطق لطفا در انتخاب منطقه برای زندگی به من کمک کنید محل کار شوهر من تهران هست و در دسترس بودن به مترو یا بی آر تی مهم هست در حال حاضر ۳۸۰ میلیون پول داریم و بخاطر داشتن دو بچه به متراژ ۷۵ به بالا دو خوابه نیاز داریم البته الان داریم مناطقو میگردیم تا چند ماه دیگه قصد جابجایی داریم الان که قیمت میکنیم با این پول و اون شرایط ما..مناطقی مثل استاد معین.نواب .بهارستان پول ما میرسه کدومشون بهتره لطفا خوبیا و معایبشون رو بگید و اگه جایی میشناسید معرفی کنید ممنون دوستان
من خیلی با این مناطقی که گفتین اشنا نیستم برای خرید خونه و زندگی ... توشون رفت و امد نداشتم ولی بهارستان و استاد معین هر دو مناطق شلوغی هستند ولی دسترسی اتوبوس و مترو هم خوبه براشون
لابلای گل سرخ .. در میان کوچه سبز خیال .. شادیت حس قشنگیست .... که من میطلبم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
استاد معین تا هاشمي عالیه محیط تمیز و خلوت تره به نسبت
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.