من یه بار داشتم با پسرعمو و دخترعموهام بازی میکردم،میچرخیدیم…یهو نمیدونم چی شد من افتادم و هم زمان هم با صدای بلند گو….زیدم😑انقد بهم خندیدن که حد نداشت،یکی از وحشتناک ترین خاطرات زندگیمه
زندگی کن هر لحظه رو،این روزا دیگه هیچوقت برنمیگرده✨
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.