من مامانم با عمش چندسال قهر بود سر دعواهای زمین و اینا
تا چن وقت پیش عمه اش تنها اومد خونمون ی ناهار و اشتی کرد با مامانم (و کلی هم بهش احترام گذاشتیم وقتی اومده بود خونمون)
بعد مارو دعوت کرد شام خونشون
چهارتا دختر متاهل داره ک تو اون دعواها حضور داشتن اون سال و کلا با من هم لجن نمیدونم چرا😐😂
چون من تو هیچ دعوایی سر ارث دخالت نکردم اصلا
خلاصه ما رفتیم و رفتم تو حیاط عمه مامان اومد پایین سلام علیک کرد و رفتیم تو (دخترها داخل بودن)
من به هرچهارتاشون گفتم سلام خوب هستین هیچ کدوم ج ندادن روشون کردن اونور😐😐
وای وای خیلی واسم گرون تموم شد که چرا اصلا اومدیم
نتونستم تحمل کنم رفتم پایین نشستم ت ماشین