2777
2789

یه جاری دارم شوهرش برادر ناتنی شوهرم‌هست. فقط برا مناسبتا خونشون میریم. خیلی به هم احترام میذاریم. روابطمون خیلی خوب و براساس احترامه. نذری داشت رفتیم خونشون.خلاصه هر کسی به کاری مشغول بود. رفتم تو آشپزخونه دیدم تک‌دختر مجرد جاریم و دوست هم‌دانشگاهیش نشستن دارن با هم گپ میزنن. یه لحظه جوگیر شدم خواستم صمیمی بشم به شوخی گفتم " باقی حرفاتونو بذارید تو خوابگاه بزنید حالا وقت کمکه بیاید کمک" خدا شاهده شوخی کردم. همون لحظه هم بهشون گفتم شوخی کردم به دل نگیرید حرفاتونو بزنید. 

حالا بعد چند روز جاریم به اون یکی جاریم گفته که برو بهش بگو چرا این حرفو زده ازش ناراحتیم. نگو دخترجاریم به مامانش گفته

الان خیلی ناراحتم چرا یه شوخی رو انقد جدی گرفتن. اگه به خودم میگفتن انقد ناراحت نمی شدم. بنظرتون چی بهش بگم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حرف بدی نزدی

اون جاری خانم هم مرض نداشت مستقیم به خودت میگفت تا جواب بگیره

ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ

وایی با اینکه فقط باید گفت سلام خدافظ

اگه تونستم کمکت کنم یا خندرو رو لبات اوردم از ته دلت برای زندگیم خوشبختیو بخواه💔⚘ ممنون میشم.....بالاخره منم یه روزی میام تایپیک میزنم عکسه خونمو میزارم 🤗 میگم این همون خونه ایی که یه عمر ارزوشو داشتم یه سقفی واسه خودمون باشه.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  2 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  1 ساعت پیش