یه جاری دارم شوهرش برادر ناتنی شوهرمهست. فقط برا مناسبتا خونشون میریم. خیلی به هم احترام میذاریم. روابطمون خیلی خوب و براساس احترامه. نذری داشت رفتیم خونشون.خلاصه هر کسی به کاری مشغول بود. رفتم تو آشپزخونه دیدم تکدختر مجرد جاریم و دوست همدانشگاهیش نشستن دارن با هم گپ میزنن. یه لحظه جوگیر شدم خواستم صمیمی بشم به شوخی گفتم " باقی حرفاتونو بذارید تو خوابگاه بزنید حالا وقت کمکه بیاید کمک" خدا شاهده شوخی کردم. همون لحظه هم بهشون گفتم شوخی کردم به دل نگیرید حرفاتونو بزنید.
حالا بعد چند روز جاریم به اون یکی جاریم گفته که برو بهش بگو چرا این حرفو زده ازش ناراحتیم. نگو دخترجاریم به مامانش گفته
الان خیلی ناراحتم چرا یه شوخی رو انقد جدی گرفتن. اگه به خودم میگفتن انقد ناراحت نمی شدم. بنظرتون چی بهش بگم