حالم خیلی بده هرجا میرم چون مثل خونه ی خودمراحت نیستم معذبم دوست دارم بمیرم اما این حس سربار بودن نداشتم خیلی بده خجالت میکشم از این وضعیتم بخدا من مقصر نبودم شوهر هوسرانم منو به این روز رسوند الانم چون بچه ندارم خیلی اذیتی ندارم خودم بعد طلای میرم سر کار و میتونم با پولی که مامانم بهم داده خونه ی کوچیکه بگیرم اما تا طلاق نگیرم ی حالت بلاتکلیفی دارم نمیدونم چی کار کنم به کی بگم دردم رو 🥲🥲
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
یسوال جدی واقعا جوابمو بده تو تاپیکات گفتی شوهرم عاشق بود ولی ادا بود چجوری اینو فهمیدی نشانه ای دار ...
اگر عاشق واقعی بود به خاطر هوسرانی بمن خیانت نمیکرد و دلم رو نمیشکست اون میدید هربار که خیانتش رو میفهمم چقدر عذاب میکشم اما مثل ی معتاد که نمیتونه ترک کنه بازم تکرار میکرد بهش خیلی فرصت دادم خودش التماسم رو میکرد خودش بارها قسم میخورد میگفت دیگه از امروز ی زندگی جدید انگار قبلا هیچی نبوده اما نمیتونست رو حرفش بمونه عذابم داد الانم معلوم نیست با چندین نفر تو رابطه هست خب این که نمیتونست عادت زشتش رو کنار بزاره چرا اصلا ازدواج کرد و چرا نخواست زودتر تمومش کنه فقط فقط خودخواهیش زندگی منو داغون کرد البته خودمم مقصر بودم باید زودتر تمومش میکردم به قول گفتنی توبه گرگ مرگه
اگه مجردیو صد در صد دوس داشتی هیچوقت ازدواج نمیکردیچون الان حالت بدتره فکر میکنی اونموقع بلاتکلیف نب ...
ببین مجردیم خوب بود در کنارش مشکلاتی هم تو خانواده بود اما خیلی مشکل حادی نبود و اینکه منم خواستم مثل خیلی ها تشکیل خانواده و زندگی بدم من چه میدونستم اینجوری از آب در میاد شاغل بودم و دانشجو خیلی حالم خوب بود با دوستام بیرون میرفتم یا میرفتیم خونه ی همدیگه اینجوری نبودم که بخوام واسه فرار از زندگی بد مجردی ازدواج کنم اقلا همچین چیزی نبود